چکیده:
چهره مولانا، در چشم کسانی که او را می شناسند، در همه جای جهان، چنان که باید، چهره ای عرفانی است. تصویر او تصویر انسانی است روحانی و معنوی که شکوه و جلال قدسی همچون هاله ای به گرد رخسار او حلقه زده است. شخصیت او، به دریایی عمیق و زلال می ماند که امواج بلند و سرکش عشق درآن، دم به دم، طوفان به پا می کند. این تصویر عمدتا از کتاب گران سنگ مثنوی او و دیوان غزلیات شورانگیز شمس حاصل شده است. اما مولانا را علاوه بر مثنوی و دیوان شمس و فیه ما فیه و مجالس سبعه، کتاب دیگری نیز هست که همانا مکتوبات اوست، مجموعه یکصد و پنجاه نامه کوتاه و بلند به جا مانده از او که به ما کمک می کند تا تصویری را که از شخصیت او در ذهن داریم برجسته تر و کامل تر سازیم.
مکتوبات مولانا بارها در ترکیه و ایران به چاپ رسیده است. مرجع ما در این مقاله آخرین چاپ این کتاب است که به تصحیح دکتر توفیق ھ. سبحانی و ویرایش احمد سمیعی به سال 1371 به همت مرکز نشر دانشگاهی در تهران چاپ و منتشر شده است و دو مقدمه عالمانه از شادروانان عبدالباقی گولپینارلی و دکتر فریدون نافذاوزلوق در آغاز و نیز چند فهرست و نمایه در پایان کتاب بر فواید آن افزوده است. چنان که افلاکی در مناقب العارفین می نویسد، مولانا روزانه ده دوازده نامه می نوشته و بنابراین، بر جای ماندن این تعداد نامه، از میان نامه های بسیاری که وی می نوشته، تعجب آور نیست...
خلاصه ماشینی:
"حاجتهای مردم، که او واسطه برآوردن آنها میشده، از این قبیل بوده است: ــ طلب بخشودگی مالیات برای کسی که استطاعت ندارد (نامه هفدهم) ــ درخواست شغل برای فرزند یکی از دوستان که بیکار مانده است (نامه هجدهم) ــ تقاضا از سلطان که حسامالدین نامی را، که با عیالش اختلاف پیدا کرده، با زنش آشتی دهد (نامه پنجاه و هفتم) ؛ ــ توصیه به معینالدین پروانه در باب کودکی مظلوم که نیمی از باغ او را مأموران دولت خریدهاند.
از این نامه به روشنی معلوم میشود که بهاءالدین سلطان ولد با همسرش، فاطمه خاتون، اختلاف و کدورت داشته است و مولانا میخواهد از همه توش و توان معنوی و ادبی خود استفاده کند و سلطان ولد را وا دارد تا مگر همسر خویش را آزار نکند.
مناسب میدانیم رشته سخن را به دست خود مولانا بسپاریم تا او خود بگوید که مکتوبات چیست، که گفتهاند: وصف قد و بالای تو هرگز نتوان گفت جز اینکه قدافرازی و گویم که چنین است نامه صد و بیست و نهم [ به یکی از سلاطین نامهای دوستانه و حاوی نکات عرفانی] سلام و دعا و شکر و ثنا بخوانند و آرزومندی غالب دانند و عذر قبول کنند، که اگر نه عنان اختیار به دست تقدیر آسمانی بودی به خدمت آمده شدی؛ الا کشتیهای مرادات در میان دریا اسیر باد است و خرمنها در صحرا منتظر باد."