چکیده:
اکنون که پس از مدتی نزدیک به ده سال، به اقتضای مسئولیت دیگری که بر دوش گرفته ایم از مدیریت فرهنگستان زبان و ادب فارسی کناره می گیریم، این نوشته را، به نشانه سپاسگزاری، به اعضای پیوسته محترم فرهنگستان، که در محضرشان نکته ها آموخته و از لطف و مهربانیشان گنجها اندوخته ام، تقدیم می کنم.
پاسخ من به کسی که از من می پرسد چرا زبان فارسی را دوست داری، چه می تواند باشد؟ نخست می باید بگویم دوست داشتن لفظ مناسبی برای بیان این دلبستگی نیست و گنجایش کافی ندارد و، به جای آن، بهتر است از عشق ورزیدن استفاده کنم.
اما چرا به زبان فارسی عشق می ورزم؟ پاسخ من این است که زبان فارسی نه فقط مرا با فارسی زبانان جهان و ایرانیان معاصر و هموطنانم پیوند می دهد و موجب همدلی و همزبانی من با آنان می شود که مرا با نیاکانم مرتبط و متصل می کند و قادر می سازد تا صدایشان را به مدد آثار مکتوبشان از ورای اعصار و قرون بشنوم و با آنان هم نوا و هم آواز شوم...
خلاصه ماشینی:
"اما چرا به زبان فارسی عشق میورزم؟ پاسخ من این است که زبان فارسی نه فقط مرا با فارسیزبانان جهان و ایرانیان معاصر و هموطنانم پیوند میدهد و موجب همدلی و همزبانی من با آنان میشود که مرا با نیاکانم مرتبط و متصل میکند و قادر میسازد تا صدایشان را به مدد آثار مکتوبشان از ورای اعصار و قرون بشنوم و با آنان همنوا و همآواز شوم.
آری، به زبان فارسی عشق میورزم چون با دانستن این زبان میتوانم احساسات و افکار ایرانیان و فارسیزبانان دیروز و امروز را درک کنم و در غمها و شادیها و بیمها و امیدهای آنان شریک شوم و همچون آنان به آنچه دوست داشتهاند مهر بورزم و آنچه را دشمن میشناختهاند دشمن بدارم.
این زبان فارسی است که به من توانایی و فرصت میدهد تا ترانههایی را که مادران در نیمهشبها در کنار بستر و بالین کودکان خود میخواندهاند بشنوم و نسیم مهربان لالائی آنها را، مانند پری لطیف که بر گونه من کشیده میشود، لمس کنم."