چکیده:
زمین سوخته
زمانی که نویسنده ای واقع گرا و انسان دوست نظیر احمد محمود به مسئله تجاوز عراق به خطه خوزستان به ویژه شهر اهواز، که بستر اکثر حوادث آثار اوست، می پردازد، نمی توان حاصلی جز رمانی برجسته همانند زمین سوخته (1361) انتظار داشت که به زبانی ساده و شیوا و بیانی موشکافانه و بصری به تجسم واقعیات جنگ در سه ماهه اول آن می پردازد.
در این اثر نه چندان حجیم اما سرشار از حوادث و شخصیت های گوناگون، نگاه نویسنده (جز در یک مورد) به درون جبهه ها و جنگ های تن به تن معطوف نیست- هر چند شرح گام به گام پیشروی و عقب نشینی دشمن و عملیات تدافعی رزمندگان اسلام با ذکر مکان ها و عده شهدا و اسرا و نیز تخریبات ستون پنجم نمایی کلی از جنگ به خواننده عرضه می دارد- بلکه این تبعات جنگ در ابعاد فردی و اجتماعی است که دغدغه های نویسنده و مضمون رمان را شکل می دهد...
خلاصه ماشینی:
"ابعاد اجتماعی خانه ننه باران، زن میانسالی که به فراگیری فنون کاربرد اسلحه مشغول است و به داشتن فرزندی چون «باران» که به جبهه جنگ پیوسته است فخر میفروشد، در نزدیکی میدان اصلی شهر قرار دارد و این خود فرصتی است برای راوی تا هر روز به میدان شهر و قهوهخانه «مهدی پاپتی» سر زند و، بیاعتنا به سر و صدای انفجارهای دور و نزدیک یا رگبارهای ضدحمله خودی، با کسبه و اهل محل به گفت و گو بنشیند.
خانواده بیسرپرستی که از کمبودها و نقلمکان اردوگاههای جنگزدگان و سربار بودن دلخسته شده و به شهر اهواز پناه برده است؛ «امیر سلیمان» که، از بیم غارت خانهاش، اوقات خود را جلوی خانهاش سپری میکند؛ «بابا اسمال» پیر که به تیمار گاوهای رها شده و سرگردان در خیابانها پرداخته و روزها را به یافتن علوفه برای آنها سپری میسازد و شیر آنها را به مردم فقیر و درمانده میبخشد؛ جوان 16 سالهای که در شوق پیوستن به جبهههاست؛ «میرزا علی»، کارمند جوانی که عاشق است و ساعات طولانی در انتظار تردد محبوب در میدان به سر میبرد؛ و کسانی دیگر از جمله چهرههای دایمی میداناند."