چکیده:
نهضت یا نقلاب مشروطه را به حق میبایستی یکی از مهمترین تحولات سیاسی و
اجتماعی ایران معاصر به حساب آورد.پروفسور نیکی کدی، محقق سرشناس تازیخ معاصر ایران
معتقد است که انقلاب مشروطه را میبایستی یکی از نخستین تحولات عمده مدرن در آسیا
به حساب آورد.او از این بابت ایران را پیشگام حرکتهای ترقی خواهانه در میان ملل آسیا دانسته
و معتقد است زمانی ایرانیان به دنبال این مقولات رفتند که شاید به جز هند، روسیه و
تا حدی ژاپن، در سایر کشورهای قاره بزرگ آسیا چنین مفاهیم و خواستههای مدرن سیاسی
و اجتماعی حتی در میان نخبگان سیاسی آن جوامع نیز باب نشده بود. (1) علیرغم پیشگام
بودن ایرانیان برای آزادیخواهی، حاکمیت قانون و محدودیت قدرت حکومت، انقلاب مشروطه
نتوانست به بسیاری از اهدافش دست یابد.نخستین حکومت مقتدر، باثبات و یکپارچهای که
پس از استقرار مشروطه در ایران به قدرت رسید حکومت رضاشاه بود که به لحاظ آزادیهای
مدنی ایران را چند گام هم به عقب برد.اینکه چرا آن نهضت به نتایج چشمگیرتری نرسید
و چرا «فرشته»مشروطه نتوانست منجر به استقرار دموکراسی و حاکمیت قانون در ایران
شود، همواره یکی از موضوعات مناقشهانگیز تاریخ معاصر ایران بوده است.یکی از
متداولترین پاسخها در قبال چرایی عدم موفقیت مشروطه آن است که به لحاظ سیاسی و
اجتماعی آن حرکت برای جامعه امروز ایران زود بود و حرکتی بود که توسط برخی از
رهبران روشنفکر و
اصلاح طلب از غرب الگوبرداری شده بود بدون آنکه شرایط و مقتضیات آن
روز جامعه ایران در نظر گرفته شده باشد.این نوشته سودای آن را دارد تا با به چالش
کشیدن نظریه متداول فوق نشان دهد که زمینههای اصلاحات و تغییر و تحول در قالب نهضت
مشروطه در ایران به وجود آمده بود و رهبران مشروطه درک درستی از مفهوم مشروطه و
حاکمیت قانون پیدا کرده بودند.
خلاصه ماشینی:
"اینکه عباس میرزا، قائم مقامها و یا میرزا تقی خان امیرکبیر چه میزان توانستند به افکار و آرا و خواستههای اصلاحطلبانهشان جامه عمل بپوشانند بحث دیگریست، مسئله اساسی آن است که به هر حال و از همان نخستین سالهای آغازین قرن نوزدهم بسیاری در ایران پی برده بودند که تغییر و تحولاتی در ایران میبایستی به وجود میآمده اما نیامده و در صدد اجرای ان تغییر و تحولات یا اصلاحات برآمدند.
درست است که نخبگان سیاسی ما چه آنان که درون حاکمیت قاجار بودند و چه آنان که مستقل از چارچوبه حاکمیت قاجارها بودند تحتتأثیر غرب قرار گرفتند و نظام سیاسی و اجتماعی که در چارچوب مشروطه تلاش کردند در ایران ایجاد نمایند برگرفته از فلسفه سیاسی مدرن غرب بود اما زمینههای فکر تغییر و ضرورت اصلاحات بیش از یک قرن میشد که در ایران به وجود آمده بود.
(14)ممکن است بگوییم ذکاءالملک چندان به فلسفه سیاسی مدرنیته اشراف نداشته اما آیا میتوان گفت به عنوان یکی از پدرخواندههای جریانات نوین در ایران، او معنی مشروطه و مشروطیت و اینکه در تفکر جدید، حکومت مشروعیت خود را از رأی مردم میگیرد را به درستی متوجه نشده بوده؟این فقط رهبران فکری غیر مذهبی مشروطه نبودند که به معنای درست مشروطه و نظام پارلمانتاریسم پی برده بودند.
به عبارت دیگر، پیرامون مرحوم سید محمد طباطبایی هم میتوان این سوال را مطرح نمود که او چه میزان با تفکر سیاسی لیبرال دموکراسی غرب آشنایی داشته؟حتی در مورد رهبران مذهبی ممکن است بگوییم که درک و آشنایی آنان از مبانی فلسفه سیاسی مدرن مغرب زمین از همتایان غیرمذهبیشان کمتر هم بوده اما نکته مهم آن است که آنان نیز همچون رهبران غیرمذهبی مشروطه روح و پیام فلسفه سیاسی مدرن را درک کرده بودند."