چکیده:
پس از فروپاشی اتحاد شوروی بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی از اهمیت قابل
توجهی برخوردار شده است.گروههای اسلامی از بازیگران تحولات دهه 1990 در آسیای
مرکزی بودهاند.این گروهها با بهرهگیری از ریشههای عمیق باورها و تمایلات اسلامی
در منطقه، تلاشهای وسیعی را سازمان دادهاند.ظهور طالبان در افغانستان و پیوندهای
قومی این کشور با جمهوریهای آسیای مرکزی، اثرپذیری منطقه از تحولات سیاسی-نظامی
افغانستان را شدت بخشید.اما استقرار طالبان به نوبه خود به تحکیم روند صلح در
تاجیکستان کمک کرد.مجموعهای از عوامل بیرونی و درونی اسلامگرایی در آسیای مرکزی
را تقویت کرده است.تحولات اخیر به خوبی اثبات کرد، اسلام در منطقه دارای اهیمت
ویژه، و در شکلگیری هویت جدید منطقه بسیار مؤثر بوده است.در شرایط پس از 11
سپتامبر، این عنصر از تأثیر بیشتری برخوردار شده است.نخبگان سیاسی آسیای مرکزی نیز
اسلام سیاسی را مهمترین رقیب سیاسی خود برآورد کردهاند.این مقاله به ریشههای توسعه بنیادگرایی اسلامی در منطقه آسیای مرکزی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"(الهه کولائی، 1376، صص 151-150)در پی فروپاشی اتحاد شوروی شکلگیری نظام سیاسی-اجتماعی جدید با سؤالات و چالشهای گوناگون مواجه شد، که نه تنها امنیت این جمهوریها بلکه کل منطقه را تحت تأثیر قرار داد.
نوگرایی اسلامی همان گونه که اشاره شد با کاهش اهمیت جاده ابریشم، آسیای مرکزی نیز نقش خود را در ایجاد پیوند میان شرق و غرب جهان روزگان قدیم از دست داد، و از روند تحولات سیاسی- اجتماعی جهان اسلام به تدریج جدا شد.
اسلام سیاسی در آسیای مرکزی پس از اتحاد شوروی پس از ظهور و گسترش امواج اسلام سیاسی در پی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، آسیای مرکزی نیز هر چند تحت حاکمیت کمونیسم قرار داشت، ولی شاهد بروز تحولاتی در تأثیر پذیری از این جریان بود.
26-18(جنگ داخلی تاجیکستان که غالبه به فعالیت احزاب سیاسی اسلامی نسبت داده میشد و سبب هراس مردم منطقه از جمهوری اسلامی ایران و تکرار این تجربه تلخ و خونین در دیگر جمهوریهای گردید، مورد بهرهبرداری وسیع رهبران بازمانده از دوران کمونیسم قرار گرفت.
این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که برای رهبران دولتهای مستقل جدید در آسیای مرکزی، اسلام نقش خوبی را در تقویت هویتهای آنها بازی کرده است.
دروضعیتی که رهبران مسکو در پی جداسازی مفهوم امنیت در آسیای مرکزی از ملاحظات امنیت داخلی خود بودند، آمریکا نیز به شدت با توسعه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه به مقابله برخاست.
دولت ترکیه در این زمینه ابزار مناسبی برای پیگیری هدف مقابله با جمهوری اسلامی ایران و گسترش اسلام سیاسی و نیز ترویج الگوی توسعه غیردینی برآورد شده بود."