چکیده:
به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران، نگرش جدید به مفهوم قدرت سیاسی در بستر اندیشه
مدرن، با دیدگاههای«توماس هابز»آغاز میشود.در واقع، او با بهره گیری از روش شناسی
علمی جدید، با محور قرار دادن مفهوم قدرت در حوزه علم سیاست تلاش نمود تا به ماهیت
و چگونگی آن پی ببرد.«لویاتان»به عنوان بزرگترین و شاید یگانه اثر منحصر به فرد و
شاهکار بینظیر در زمینه فلسفه سیاسی در زبان انگلیسی کتابی است که بیش از دیگر
آثار هابز تلاش او را بر تدقیق مفاهیمی نظیر علم سیاست، حقوق، قدرت سیاسی و حاکمیت
به نمایش میگذارد.وی در منظومه فکری خود تلاش مینماید تا تفکر سیاسی را از قید
سنت و توسل به اصول متافیزیکی رها نموده و تفکر سیاسی را به عنوان دانشی مستقل،
براساس واقعیت بیرونی استوار نماید.از این رو، در نوشتار حاضر جهت درک هر چه بهتر
اندیشه سیاسیها هابز به زمینههای اجتماعی، روش تحلیل، شیوه نگرش و چشم انداز
جدیدی که وی از قدرت سیاسی ارائه میکند، توجه مینماییم.
خلاصه ماشینی:
"(1) مرکزیت و محوریت قرار گرفتن مسئله حرکت در اندیشه سیاسی هابز، متأثر از استیلای روش شناسی قرن هفدهم اروپا بود که توسط گالیله مطرح شده بود و جهان فیزیکی پیرامون و طبیعت انسان به عنوان یک سیستم مکانیکی ساده تلقی میشد که تحولات آن را میتوان به وسیله تغییر مکان اشیاء نسبت به یکدیگر، با همان قطعیت روش هندسی، بر پایه نوعی تحلیل و روش شناختی توضیح داده و تفسیر کرد.
هابز با این تصور از اعمال و حرکات آدمی، حرکت معطوف به کنش انسان را در دستیابی به قدرت به عنوان میل یا خواهش مورد توجه قرار میدهد که در میان همه آدمیان وجود دارد و خاص گروه اندکی از مردان جاه طلب و آزمند نمیباشد، زیرا انسانها به واسطه دور اندیشی و تلاش جهت زندگی بهتر در صدد برمیآیند ابزارهای لازم را به دست آورند.
602(در نتیجه، نقطه عطفی که در ارتباط با حاکمیت ظهور مییابد، رمززدایی از قدرت سیاسی و رد منشاء الهی آن است؛به این معنا که حاکمیت سیاسی، امری فرا انسانی و مجری اوامر الهی در راستای پی جویی سعادت و فضیلت نیست، بلکه به عنوان امری تأسیسی و ناشی شده از اراده بشری، صرفا تأمین کننده منافع و مصالح افراد است و برآمده از اراده منفرد اتباع در جریان نوعی قرارداد اجتماعی است.
از این رو، میتوان شاهد نوعی دو چهرهگی یا ژانوس گونگی در اندیشههای هابز بود که از یک سو، ساختار قدرت سیاسی بر پایه اراده افراد ابتناء یافته است، اما از سوی دیگر، پیکره قدرت سیاسی در قالب لویاتانی غول آسا ظاهر میشود که ارادهای منفصل از اتباع دارد و خود، منشاء هر گونه حق و تکلیف و یگانه منبع قانون است و حدی بر آن جاری نیست."