خلاصه ماشینی:
با برندگان نوبل ادبیات زندگی،کتابنامه و نقد آثار ژان-ماری گوستاو لوکلزیو نویسندهء فرانسوی برندهء جایزه نوبل ادبیات 2008 (به تصویر صفحه مراجعه شود) ترجمه و تألیف:علی بخشی* نوشتن برای من بزرگترین موهبت و لذت زندگی،و به راستی چون سفر کردن است،خروج از خویشتن خویش و به سرآوردن زیستنی دیگرگونه،شاید یک زندگی بهتر.
مصاحبه لوکلزیو با بنیاد نوبل زندگی و کتابنامه برندهء جایزه نوبل ادبیات 2008 ژان-ماری گوستاو لوکلزیو در 13 آوریل 1940 در نیس فرانسه دیده به جهان گشود،اما پدر و مادرش ارتباطات خانوادگی محکمی با جزیره موریشس1،مستعمره سابق فرانسه داشتند(جزیرهای که در سال 1810 توسط بریتانیا فتح شد.
لوکلزیو پیش از آن هم به عنوان یک نویسنده علاقهمند و متعهد به محیط زیست و مسائل بومشناسی معروف شده بود،گرایشی که با رمانهای«ترا آماتا15»(1967،ترجمه انگلیسی 1969)،«کتاب پروازها16»(1969)،و ترجمه آن در 1971،«جنگ17»(1970 ترجمه انگلیسی 1973)و«غولها18»(1973-ترجمه انگلیسی 1975) مورد تأکید قرار داده است.
«آدام پولو»قهرمان این داستان (به تصویر صفحه مراجعه شود) ژان-ماری گوستاو لوکلزیو در 23 سالگی(1963) جوانی حساس است که مثل یک سگ ولگرد در گوشه و کنار شهر پرسه میزند و پس از یک نطق اضطرابآلود و سراسیمه،به دار المجانین هدایت شده؛مدتی بعد در همانجا میمیرد.
صورتش گندمگون تیره بود و هنگامی که مادرش او را هنگام آمدن برای صرف ناهار میدید به او میگفت: «هلنه مثل کولیها شدهای!»پدرش از این گفته خوشش میآمد و اسم او را به زبان و لهجهء اسپانیایی بر زبان میآورد«استر لینا،ستاره کوچولو»و تبسّم میکرد.
سورابایا،یک کشتی قدیمی سیصد تنی از خطوط کشتیرانی هلند-آفریقا قارهء مصب رودخانهء ژرونده را ترک کرده عازم سواحل غربی آفریقا شده بود،و فنتن طوری به مادرش نگاه میکرد که گویی اوّلینبار است که او را میبیند.