چکیده:
شاهدخت زیب النساء مخفی شاعره نامدار در 1048 هجری از بطن مادری ایرانیالاصل زاده شد.پدرش محی الدین اورنگزیب عالمگیر یکی از پادشاهان مقتدر هندوستان بود.مخفی، علاوهبر شاعره بودن،حافظ قرآن کریم بود.او به زبانهای عربی،فارسی،و ترکی تسلط کامل داشت.خط نسخ،شکسته،و نستعلیق را بسیار زیبا مینوشت.با اینکه دختر شاه بود درویشانه میزیست.بر سرپرستی نویسندگان،شاعران،و هنرمندان همت گماشت.آکادمیای تأسیس کرد و کتابهای زیادی به دستور او نوشته شد.تا آخر عمر همسر اختیار نکرد و همین امر موجب ساخته شدن داستانهای دروغینی پیرامون زندگی او شد.در سن 65 سالگی بدرود حیات گفت و در دهلی به خاک سپرده شد.
خلاصه ماشینی:
"است که روزی دفتر شعر زیب النساء از دست کنیزی ارادتفهمنام در حوض میافتد.
ملا برای عفو جرم او این قطعه را در خدمت زیب النساء تقدیم میکند:ای ادافهمی که پیشت فاضلان عصر را شستن مجموعه اندیشه باب افتاده است
است روزی نواب زیب النساء بیگم به گلگشت چمن بود.
در حیات زیب النساء آمده است که در آغاز سال 1662 هجری پادشاه اورنگزیب بیمار
است که:زینت النساء بیگم همشیره زیب النساء از دختران اورنگزیب عالمگیر بود که
اما آنچه مورد قبول همه تذکرهنویسان است اینکه همگی زیب النساء را شاعره
دشوار کشمیر زیب النساء همرکاب پدر بود اما هنگامی که عالمگیر به دکن رفت،
غزل مشهور زیب النساء را که مطلعش این است:گرچه من لیلی اثاثم دل چو مجنون بینواست سر به صحرا میزدم لیکن حیا زنجیر پاست
بهار عمر گرامی به جستجو بگذشت ندید دامن وصلی درازدستی مامخفی از همگان گله دارد که هیچکس آنطور که بایدوشاید او را نشناخته:خورشید جهانتابم و نشناخت مرا کس افسوس که صاحبنظران را نظری نیستارادت به حضرت علی علیه السلام:مخفیا در روز محشر بینصیب از کوثر است آنکه دست دوستی بر دامن حیدر نزد زبان در کام کش مخفی و پای صبر در دامن که آخر پنجه شاه ولایت دست من گیرداظهار مأیوسی و بدبختی:هیچگه باد صبا را ره به باغ ما نشد تازه ز بوی گلی هرگز دماغ ما نشد
در کتب تاریخ،عروسی دو تا از دختران اورنگزیب قید شده است و این نشان میدهد که"