چکیده:
انقلاب اسلامی ایران و مقایسه آن با سایر انقلابهای بزرگ دنیا از زوایای متعدد مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله برآنیم که این پدیده عظیم را از منظر و دیدگاهی جدید با انقلاب چین به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرار داده تا از این طریق، نقاط اشتراک و افتراق این دو انقلاب بزرگ را بازشناسیم.
در این نوشتار، ابتدا به مساله پژوهش در مقدمه اشاره شده، و پس از طرح مباحث نظری به معرفی تاریخچه و فرایند وقوع انقلاب چین پرداخته شده است. همچنین، برای مقایسه دو انقلاب از روش مقایسه تطبیقی انقلابها بهره جسته ایم. سپس در ادامه در چهار بعد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی وجوه اشتراک و اختلاف دو انقلاب را مورد بررسی قرار داده و در پایان نیز از مباحث مذکور نتیجه گیری شده است.
خلاصه ماشینی:
"به اعتقاد ایشان برای اینکه یک انقلاب اجتماعی موفق شکل بگیرد،باید پنج عامل علی با هم ترکیب شوند:1)توسعه وابسته؛2)حکومت سرکوبگر،انحصار گرا و متکی به شخص؛3)شکل گیری و تبلور فرهنگهای سیاسی مقاومت و بحران انقلاب همراه با4)رکود اقتصادی؛و 5)ارتباط باز با نظام جهانی(یعنی امکان نفوذ خارجی)(فورن 1384:300).
اگر موارد مذکور را مطابق با اهداف پژوهشی خود بازنویسی کنیم میتوان:1)در بعد فرهنگی شکل گیری و تبلور فرهنگهای سیاسی مقاومت و نقش ایدئولوژی،آرمانهای انقلابیون و نقش مذهب در دو انقلاب؛2)در بعد اجتماعی،طبقات و نیروهای اجتماعی انقلاب؛3-در بعد اقتصادی،توسعۀ وابسته همراه با رکود اقتصادی؛4-در بعد سیاسی،حکومت سرکوبگر، انحصار گرا و متکی به شخص همراه با نیروهای خارجی حامی رژیم حاکم و متغیر بین المللی و نیز نقش رهبری انقلابیون را مورد بررسی قرار داد.
در جستجوی آغاز حرکت انقلابی منجر به انقلاب کمونیستی 1949 در چین به نظر میرسد جنگ تریاک نقطۀ آغاز مناسبی بوده باشد،چرا که موجب نفوذ گستردۀ کشورهای خارجی،واگذاری امتیازات متعدد و آشکار شدن ضعفهای نظام حاکم گردیده و قدرت موجود را در سراشیبی انحطاط قرار داد.
4)بعد سیاسی در مقایسه این بعد میتوان به متغیرهایی همچون وضعیت ساخت سیاسی،حکومت سرکوبگر، انحصارگرا و متکی به شخص همراه با نیروهای خارجی حامی رژیم حاکم و متغیر بین المللی و نیز نقش رهبری انقلابیون اشاره داشت.
در مورد نقش متغیر خارجی و عامل بین المللی در انقلاب ایران مسألۀ قابل ذکر اینکه پس از کودتای 28 مرداد 1332 که به رهبری امریکا و با مشارکت فعال انگلیس صورت گرفت،امریکا توانست بر قدرت سیاسی حاکم بر ایران و در رأس آن محمد رضا شاه نفوذ گستردهای پیدا کند و به خاطر منافع خود در ایران،همواره به عنوان حامی و پشتیبان رژیم شاه مطرح باشد(مقصودی 1380: 145-141)."