چکیده:
برداشت ما از نظریه فرگه آن است که اگر عبارتی، شکیل و اشباع شده باشد و بتواند
مدلول داشته باشد، مقام اسم خاص را دارد.جمله خبری، شکیل و اشباع شده است و اگر چه
فرگه استدلالی مکفی در مورد داشتن جمله ارائه نمیدهد، اما ملاحظات وی در این زمینه
و محسوب کردن مقادیر حقیقتی به عنوان مدلول جملهها، معقولانه است.لذا به نظر ما در
نظریه فرگه اسم خاص محسوب کردن جمله، توجیهپذیر است و کلیه اعمال منطقی که با
اسامی خاص میتوان انجام داد با جملهها نیز قابل اعمال است.نیز میتوان برای
اختلافهایی که در بعضی از زمینهها بین اسم خاص و جمله وجود دارد، و از جانب دامت
مطرح شده است، توجیههای مناسبی یافت.
خلاصه ماشینی:
"در بقیه مواضعی که بحث تساوی دو جمله مطرح میشود مثالها همگی از جملههائی است که در ریاضیات به کار میروند، اما با معیاری که فرگه مطرح میکند، یعنی دلالت داشتن آن دو جمله متساوی بر مقدار حقیقتی واحد، باید بتوان تساوی ذیل را نیز جملهای درست دانست:ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه بود 1<2و به تعبیری دیگر، از یک طرف تمامی جملههای درست با یکدیگر و از طرف دیگر تمامی جملههای نادرست نیز با یکدیگر متساویند!(همان طور که فرگه خود نیز به این امر تصریح دارد (43) ).
اکنون به نظر میرسد که در این مورد اشکالی پیش میآید:اگر داشته باشیم''''1<2''''، از نظر فرگه، چنین است که دو جمله به کار برده شده یک مدلول دارند، یعنی هر دو درست هستند، همانطور که مضمون تساوی ستاره شب ستاره صبحمیتواند چنین باشد که دو اسم خاص به کار رفته در آن، مدلول واحدی دارند، یعنی هر دو بر سیاره زهره دلالت میکنند.
به هر حال تبعاتی که ذکر شد ممکن است عجیب به نظر آید و در حال حاضر در منطق محمولات درجه اول یا در منطق احکام چنین مثالهایی رایج نیست، اما علی الاصول در نظریه فرگه، که براساس معناشناسی مصداقی بنا شده است، منعی منطقی برای ابراز چنین جملههائی وجود ندارد و همگی این تبعات از آنجا ناشی میشود که در نظام منطقی فرگه صرفا مدلول عبارات و جملهها هستند که تعیین کننده روابط منطقی هستند و در استنتاجها کارآیی دارند."