چکیده:
طراحی آموزشی، یعنی پیشبینی روشهای آموزش انواع هدفهای آموزش در شرایط داده شده
از دیرباز موضوع بحث و فعالیت تکنولوژیستهای آموزشی بوده است.دیدگاه سیستمی که
قدمتی بیش از دیدگاه جدید ساختگرایی دارد با اتخاذ یک رویکرد سیستمی، بر تجزیه و
تحلیل هدفها یا مشکلات، تعیین محتواها، تعیین روشهای آموزشی و تعیین راهبردهای
ارزشیابی تأکید دارد.به کارگیری این رویکرد در ارائه آموزشهای مختلف در زمینههای
آموزشی و کارآموزی با موفقیت زیاد همراه بوده است.دیدگاه ساختگرا(constructivism)در کلیترین شکل خود بر ساخته شدن دانش توسط فرد
و در ذهن او تأکید میکند.این دیدگاه معتقد است که ساختار دانش خارج از ذهن فرد
وجود ندارد، بلکه فرد پس از ساختن بازنماییهای ذهنی به ارزیابی و پالایش آنها
میپردازد و سرانجام به دانش دست مییابد.دیدگاه ساختگرا در زمینه طراحی آموزشی
هنوز جوان است و قضاوت درباره بازده عملی آن در امر آموزش و کارآموزی به طور کامل
ممکن نیست، ولی مقایسه مبانی نظری و خاستگاههای تئوریک این دو دیدگاه در زمینه
طراحی آموزشی میتواند بر عمق دید و وسعت نظر متخصصان این رشته بیفزاید.
خلاصه ماشینی:
"بدیهی است که هرگونه تجویز کلی و بدون قید و شرط روشهای خاص مانند روش حل مسأله برای آموزشها به طور عام نمیتواند صحیح و منطقی باشد؛زیرا این گونه تجویزها بدون در نظر گرفتن دو عنصر از سه عنصر اصلی تشکیل دهنده آموزش یعنی هدفها و شرایط بیان شده و فاقد اعتبار علمی و عملی لازم است.
این انتقاد ممکن است در مورد الگوهای سنتی طراحی صحیح باشد؛زیرا در این الگوها، ابتدا موضوع یا کار تجزیه و تحلیل میگردد و سپس درباره مرتب کردن محتوا تصمیمگیری میشود و سایر مراحل نیز به صورت خطی به دنبال آن صورت میگیرد، ولی در واقع در الگوهای اخیر طراحی به این نکته که موقعیتهای مختلف، راهبردهای مرتب کردن گوناگونی را اقتضا میکند و هر راهبرد مرتب کردن مبتنی بر نوع متفاوتی از روابط درون محتواست توجه شده است.
learner control الگوهای طراحی انگیزهای آموزش که در آنها پیشبینیهای لازم برای ایجاد و تقویت انگیزه یادگیری شاگرد-که شامل چهار جزء علاقه، ارتباط، انتظار، رضایت(نتایج)است-میشود و همچنین با توجه به امکانات وسیع حاصل از ساخته شدن وسایل چند رسانهای برای ارائه آموزش، انتقاد فوق درباره منفعل بودن شاگرد در برنامههایی که با رویکرد سیستمی طراحی میشود منتفی به نظر میرسد.
دقت در نمونههای معدود برنامههایی که بر اساس مبانی این رویکرد تهیه شده مشخص میکند که اجرای این برنامهها با صرف زمان بسیار زیاد همراه است و در صورتی که لازم باشد آموزشهای موازی و ضروری دیگری نیز به شاگردان اراه گردد باید بین این برنامهها و سایر آموزشهای ضروری اولویت بندی شود و یکی به نفع دیگری از برنامه آموزشی حذف گردد؛زیرا از نظر آموزشی زمان از تعیین کنندهترین عوامل مؤثر بر انتخاب موضوعات و فعالیتها به شمار میآید."