چکیده:
در این مقاله کوشیدهایم«شعر انتفاضه»را به عنوان مرحله جدیدی در شعر مقاومت
فلسطین بررسی کنیم و نشان دهیم که در این مرحله از تاریخ ادبیات عربی و فلسطینی،
صرف نظر از فراز و فرودهای هنری در آثار شاعران پیشکسوت یا نوظهور-در یک تحلیل
محتواگرایانه-دو عنصر اساسی«امیدواری»و«ستیزهجویی»بسیار قابل اعتنا است.این رویکردهای هنگامی وضوح بیشتری مییابند که نگاهی اجمالی به گذشته شعر مقاومت
فلسطین بیفکنیم و احساس دلزدگی و خستگی از وضعیت زمانه و انتظاری مبهم برای آینده
بهتر را دریابیم.ظهور نسل جدید-یعنی کودکان سنگ انداز-که به خاطر آنان گاه از نهضت اخیر فلسطین
(الانتفاضه)به عنوان قیام سنگ(ثورة الحجارة)و گاه به نام قیام کودکان(ثورة
الاطفال)یاد میشود، از مضامین اساسی و یکی از محورهای امید به آینده در این شعر
است.شعر انتفاضه همچنان که بیانگر اعجاب شاعر و الهامگیری غنی او از ظهور چنین نسلی
است، سازش و تسلیم در برابر دشمن را تحقیر میکند و به نمایندگی از ملت فلسطین آنان
را با دسته تهی به نبرد میخواند.
خلاصه ماشینی:
"ظهور نسل جدید-یعنی کودکان سنگ انداز-که به خاطر آنان گاه از نهضت اخیر فلسطین (الانتفاضه)به عنوان قیام سنگ(ثورة الحجارة)و گاه به نام قیام کودکان(ثورة الاطفال)یاد میشود، از مضامین اساسی و یکی از محورهای امید به آینده در این شعر است.
این نکته را نیز باید افزود که ماهیت مرز ناشناس انتفاضه، که مسأله فلسطین را از محدوده جغرافیایی خود به دایره وسیع عربی و اسلامی کشانده است، نشان میدهد شعر انتفاضه ر نمیتوان به شاعران فلسطینی محدود ساخت.
شاعر از زبان این زن فلسطینی، که در شعر او به اسطورهای بدل شده است، بازیهای روانی زمینهساز کنفرانس صلح مادرید را بیان میکند: أیها الذاهبون لمدرید و الله یعلم أیضا الی أین لن تضحکوا الیوم الا علیکم/شتاء من الحب عن غیر عادته یتسلق هذا الوجوه/قطیع من الشای و الموز و العلب الأجنبیة یرعی الازقة و الأرصفة/و العیون التی تشرئب الی الأرغفه توسوس أجراسها فی ضلوعی/أهذا لأجل سواد دموعی أم الطعم فی الفخ یصطادنی من عصافیر جوعی؟[15] (ای کسانی که به مادرید روانید/و خدا میداند نیز به کجا!امروز جز بر خود مخندید/زمستانی از محبت غیر عادی بر فراز این چهرهها میچرخد/گلهای از چای و موز و بستههای خارجی کوچهها و خیابانها را میچراند/و زنگ چشمانی که به سوی نانها خیره شده است، در قفس سینهم طنین انداخته است/آیا اینها به خاطر سیاهی اشکهای من است/یا طعمه دام، گنجشکهای گرسنگیام را شکار میکند؟) در این عبارات، شاعر ایجاد رفاه کاذبو موقت را زمینهساز صلح فریبکارانه میداند؛ فراوانی و رفاهی که برای سرگرم کردن گرسنگان مبارز آمده است، از این رو خود گلهای است چرنده و پیش از آنکه ببخشد، غصب میکند."