چکیده:
سایر بخشهای اقتصادی در قالب الگوهای جدول داده-ستانده متعارف و نظام شبه ماتریس حسابداری اجتماعی و تعیین جایگاه توان اشتغالزایی صنعت نساجی در اقتصاد ملی محورهای اساسی مقاله حاضر را تشکیل میدهند.نتایج حاصله نشان میدهند که در مقایسه با پژوهشهای پیشین،با تفکیک بیشتر بخشهای اقتصادی،بهویژه صنعت،رتبهبندی توان اشتغالزایی بخشها نیز تغییر مییابد و در این مورد از بین 23 بخش اقتصاد،بخشهای نساجی و پوشاک بیشترین توان اشتغالزایی را در سال 1378 به خود اختصاص دادهاند.محاسبه درآمد مختلط و ادغام آن در جبران خدمات نه فقط منجر به افزایش توان اشتغالزایی بخشها میگردد، بلکه همچنین تصویر واقعبینانهتری از چگونگی وضعیت اشتغال در بخشهای مختلف اقتصاد به دست میدهد که میتواند در سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد.در این مورد نیز توان اشتغالزایی بخشهای نساجی و پوشاک بیشتر از توان اشتغالزایی سایر بخشهای اقتصادی است و این خود بیانگر این واقعیت است که صنعت نساجی هنوز هم دارای فرصتهایی در زمینه توان اشتغالزایی میباشد.به منظور تأمین نیازهای آماری منسجم و یکپارچه نگرشهای جدید توسعه اقتصادی دهه 1970 به بعد و همچنین رفع نارساییهای نظام حسابداری کلان و بخشی موجود،طیف وسیعی از الگوهای میانه توسط پژوهشگران طراحی و در قلمرو تحلیلهای همزمان اقتصادی و اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است.چگونگی لحاظ کردن مصرف و درآمد خانوارها در موازات ساختار تولید و ربط آن به توزیع درآمد،اشتغال و جمعیت در قالب نظام حسابداری اقتصادی و اجتماعی از کاربردها اساسی این الگوها به شمار میآیند.براساس منطق حسابداری،جمع اقلام ورودی بایستی با جمع اقلام خروجی هر حساب برابر باشد.برابری فعالیتهای تولیدی اقلام ورودی و خروجی فعالیتهای تولیدی توسط جدول داده-ستانده متعارف امکانپذیر میگردد.درحالیکه نظامهای حسابداری کلان و بخشی موجود،بنابر ماهیت خود عملا نمیتوانند چنین برابری را در جمع اقلام ورودی(درآمد)و جمع اقلام خروجی(هزینه)خانوارها تضمین نمایند.تراز کردن مصرف و درآمد خانوارها در موازات ساختار تولید تحت فروض خاصی امکانپذیر میگردد.بهکارگیری فروض مذکور محدودیتهایی را در بررسی کمی توزیع درآمد و ربط آن به توان اشتغالزایی بخشهای مختلف اقتصادی فراهم میکند.علت آن نادیده گرفتن درآمد مختلط نیروی کار شاغلین بدون مزد و حقوقبگیر لحاظ شده در ما زاد عملیاتی بخشهای مختلف اقتصاد است.چگونگی محاسبه درآمد مختلط و ربط آن به توان اشتغالزایی صنعت نساجی و مقایسه آن با توان اشتغالزایی
خلاصه ماشینی:
"1-مقدمه در پژوهشهایی که اخیرا توسط بانوئی،عسگری و محمودی(9731)1،بانوئی و محمودی(0831-الف)2و بانوئی و محمودی(0831-پ)3در خصوص بررسی توان اشتغالزایی بخشهای مختلف اقتصادی انجام گرفته است نتایج حاصله نشان میدهند که بیشترین نفر-شغل بالقوه ایجاد شده به ازای ارزش یک واحد تقاضای نهایی(یا ارزش یک واحد اجزای تشکیلدهنده آن مانند سرمایهگذاری یا صادرات)به ترتیب در بخشهای کشاورزی،ساختمان و سپس صنعت متمرکز شده است،بدین ترتیب از نقطهنظر توا اشتغالزایی،بخش صنعت از بین 01 بخش جدول داده-ستانده سال 5731 در قالب الگوهای داده-ستانده متعارف و نظام شبه ماتریس حسابداری اجتماعی،در مقام سوم قرار میگرفت.
سناریوهای 2،3 و 4 در قالب الگوی شبهماتریس حسابداری اجتماعی هستند که در سه محور زیر در نظر گرفته شدهاند: الف-بدون در نظر گرفتن تراز در مصرف و درآمد خانوارها ب-با در نظر گرفتن تراز در مصرف و درآمد خانوارها و بدون احتساب درآمد مختلط ج-با در نظر گرفتن تراز در مصرف و درآمد خانوارها و با احتساب درآمد مختلط براساس این سناریوها توان اشتغالزایی بخش صنعت نساجی و سایر بخشهای اقتصاد و نفر-شغل بالقوه ایجادشده صنعت مذکور و سایر بخشها به ازای ارزش صد میلیون ریال تقاضای نهایی محاسبه و نتایج در جدول 01 نشان داده شده است.
4-محاسبه توان اشتغالزایی بالقوه صنعت نساجی،سایر بخشهای اقتصادی و متوسط کل اقتصاد در قالب نظام شبهماتریس حسابداری اجتماعی با در نظر گرفتن تراز مصرف و درآمد خانوارها و با احتساب درآمد مختلط نتایج حاصل از چهار سناریو نشان میدهند که بخش صنعت نساجی و صنایع پوشاک و چرم بالاترین توان اشتغالزایی را نسبت به سایر بخشهای اقتصادی در سطح ملی و متوسط اقتصاد و همچنین در بین زیربخشهای صنعت به خود اختصاص دادهاند."