چکیده:
از جمله مسائل مهم حکومتهای سراسر دنیا علاوه بر بهبود شرایط اقتصادی اتباع کشور خود مسأله عدالت اجتماعی میباشد.حتی حکومتهای خودکامه و مستبد که عملا منافع و مصالح خود را جستجو میکنند،برای بقا و تداوم حکومت خود شعار رسیدگی به امور مردم،ارتقا سطح رفاه و عدالت میدهند.تردیدی نیست که یکی از دلایل وقوع انقلاب اسلامی در ایران نیز گسترش فساد مالی،حیف و میل بیت المال و عدم توجه به حقوق ضعفا به وسیله حکومت وقت بود.لذا پس از پیروزی انقلاب موضوع رسیدگی به مستضعفین و توزیع عادلانه امکانات کشور در زمرهء مهمترین اهداف حکومت قرار گرفت.امام خمینی در این خصوص چنین گفتهاند:«رعایت این است که مردم قیام به قسط بکنند.عدالت اجتماعی در بین مردم باشد.2ما آمدیم این محرومها را از محرومیت در بیاوریم.»2توسعه اقتصادی یکی از اهداف مهم همه حکومتهای جهان بخصوص در کشورهای در حال توسعه میباشد.در ایرا نیز طی چند دههء گذشته توسعه اقتصادی همواره مطرح بوده است. پس از انقلاب اسلامی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی در سال 1367 عملا امکان برنامهریزی برای توسعه کشور وجود نداشت.اجرای برنامههای توسعه اقتصادی-اجتماعی از سال 1368 همراه بود با افزایش شدید سطح عمومی قیمتها،کاهش قدرت خرید اقشار کم درآمد،افزایش ثروت بخشی از جامعه که عمدتا در بخش تجارت مشغول بودند و بهرهمندی عدهای از رانتهای دولتی و غیردولتی.این مشکلات ضرورت پرداختن به بحث عدالت و جایگاه آن در توسعه اقتصادی را شدت بخشید. این مقاله کنکاشی در متون اسلامی برای یافتن نظر اسلام در مورد توسعه اقتصادی و اهمیت عدالت در توسعه است.نویسنده در پایان چنین برداشت میکند اسلام با توسعه اقتصادی کاملا موافق بوده ولی برای رسیدن به آن رعایت عدالت در همه ابعاد را اجتناب ناپذیر میداند و اصو لا توسعه اقتصادی بدون لحاظ کردن عدالت با معنای واقعی توسعه سازگار نیست.
خلاصه ماشینی:
"لذا بتدریج این سؤالات در ذهنها شکل گرفت که:اصو لا از دیدگاه مکتب اسلام پرداختن به جنبههای اقتصادی توسعه مهمتر است یا توزیع عادلانه درآمد؟به عبارت دیگر آیا از نظر اسلام پیگیری رشد اقتصادی میتواند چشمپوشی از عدالت اجتماعی را ممکن میسازد؟آیا توسعه اقتصادی صرفا بدون در نظر گرفتن کیفیت زندگی مستضعفین مطلوب است؟و سؤالات دیگری در همین زمینه.
بنابراین چنانچه درآمد ملی بهطور عادلانهتری میان آنان توزیع شود تقاضا برای کالاهای داخلی افزایش یافته و بالتبع سرمایهگذاری در کشور افزایش و نهایتا رشد اقتصادی نیز در سایه عدالت اجتماعی حاصل خواهد شد.
4 از آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که اسلام با فقر به هیچ وجه موافق نیست بلکه مال و ثروت که یکی از انگیزههای فعالیتهای اقتصادی است،اگر از راه صحیح به دست آید و به منظور رفع نیاز خود و خانواده و در جهت عبادت خدا و قرب الی الله صورت گیرد نه تنها مضر نیست بلکه ضروری و لازم نیز میباشد.
صحیحی صالح،"نهج البلاغه"ص 184:به نقل از ید الله دادگر،همانجا د)ارتقا و ترویج علم و دانش ضرورت توسعه اقتصادی برای بهبود فناوری که یکی از عوامل افزیش تولید است تحقیقات و گسترش دانش مورد نیاز است اصو لا روشهای جدید تولید مستلزم انجام پژوهش و کار علمی است.
با عنایت به آنچه در مورد جایگاه عدالت در اسلام بیان شد میتوان این نتیجه مهم و اساسی را به دست آورد که عدالت باید کانون توجه و مقصد نهایی حکومت باشد نه توسعه صرفا اقتصادی."