خلاصه ماشینی:
"در این مقاله با رائهء سه مفهوم گرانش،پراکنش و فراکنش و آثار نظری ناشی از آن چنین نتیجهگیری شده است که چون جوامع گرانشی(به لحاظ فقدان انفکاک ساختاری و یا عدم حساسیت فرهنگی نسبت به تعارض ساختارها)و فراکنشی(به لحاظ نهادینه شدن فرهنگ جامعه مدنی)فی ذاته بحرانزا نیستند، بنابراین توان بحرانزایی رهبران مایل به تغییر افراطی وضع موجود نیز در حدی محدود باقی خواهد ماند.
وجود تعارضات بیشمار و گوناگون در آسیای مرکزی و قفقاز به پیدایش نوعی نگرانی نسبتا گسترده دامن زده است که احتمالا خشونتهای درون مرزی افغانستان،تاجیکستان،جنگ داخلی قبلی گرجستان و معمای حلنشدهء بین مرزی آذربایجان و ارمنستان ممکن است یا به کشورهای همسایه و منطقه تسری کند و یا اینکه مشابه آن بهطور خودجوش در داخل دیگر کشورها ظهور نماید.
در اعتراض به وضعیت موجود،نظربایف با تأسف خطاب به رهبران دیگر کشورها سؤال میکند:«چرا اعتماد به یکدیگر را از دست داده و اعتماد بیشتری نسبت به غرب نشان میدهیم؟»(22) اظهار تأسف رهبر قزاقستان همراه با اندیشههای همبستگی پان-اورآسیایی وی و یا پان ترکیسم کریم اف از ازبکستان،و یا تمایل به احیای شوروی سابق بویژه از سوی بعضی از روسهای افراطی،جملگی بجای نقش اتحاد،از عامل ترس و وحشت کشورهای کوچکتر آسیای مرکزی از خطر سلطهطلبی هژمونیک این قدرتها حکایت دارد.
تفسیر او از یک وضعیت آماده انقلاب چنان با اوضاع داخلی این کشورها تطابق دارد که به نظر میرسد در توصیف این مناطق نوشته شده است: دستگاه دولتی یا به وضوح ناکارآمد است،و یا به لحاظ غفلت از ایجاد تغییر انطباقگرایانه در نهادهای قدیمی،و یا بخاطر اوضاع جدیدی که از بیرون فشاری توانفرسا روی دستگاه حکومتی که برای اوضاع سادهتر و ابتداییتر آمادگی دارد وارد میکند،اوضاع باید برای بحران آمادگی داشته باشد."