خلاصه ماشینی:
"هویت به معنای امری انباشتی و تراکمی،دو ویژگی همزمان رشدیابنده دارد:از یک سو،به شناسایی بودنها میانجامد،به این معنا که ناظر بر آن واقعیتی میشود که پیشاپیش وجود دارد و موجودیت خود را اعلام کرده است؛از دیگر سو، به بازشناسایی شدنها میپردازد که ناظر بر پدیدهای است تاریخی شده که در فضاهای مکانی و زمانی تازه نیازمند تعبیر و تعریفی تازه میشود.
گزارشنویسی رخدادهای تاریخی دوران قاجار البته در این مقام هم نبوده است که میان عناصر و مؤلفههای هویتی،پیوند برقرار کند زیرا او نیز در مقام تقلید و نه خرق عادت برمیآمده است:نخستین مورخان صدر دوره قاجاریه که به سنت تاریخنویسی زمانمند و کرونولوژیک اقبال نشان دادند و بنیاد تاریخنویسی خود را بر ذکر سالانه حوادث استوار کردند رسما و عملا پیرو روش و سبک استرآبادی بودند.
فرضیه نگارنده نیز آن است که در روایتهای تاریخ گویانه عصر قاجار تا جایی که مورد بررسی و پژوهش قرار گرفتهاند،به نظر میرسد هویت در یک وضع پرسشانگیز و در حالت دشوار قرار گرفته زیرا بهدرستی نتوانسته بوده است آمیختگی بهنگامی میان درونمایههای سهگونه و سهگانه هویتی بیافریند،بویژه،در وضعی که مظاهر دوران تجدد، ما ایرانیان را در موقعیت یک مغلوب قرار داده بود.
امیر کبیر حقوق وی را همانند بسیاری دیگر کاسته است،او زبان به تعریف خود میگشاید که چنین و چنان کرده و امیر از مرسوم و مواجب(همان،079)وی کاسته است:در میان همه مردم ایران این هنر را در ناصیه استعداد میرزا تقی خان امیر نظام مطالعه فرمود."