خلاصه ماشینی:
"(همان،763) وضع ایران در قبال جمهور قرالات فرنگ(همان،473) سنجیده نمیشود و تأثیر اجماع و اجتماع دولتهای اروپایی علیه ناپلئون به طرزی بسیار گذرا و مختصر بیان میگردد و از ایلچیگری ایرانیان نزد دول فرنگ که اکنون دگرهای فرامرزی ایران شده بودند فقط یک خبر مختصر در میان است که آن هم واجد ارزشی سیاسی و دیپلماتیک نیست:حاجی میرزا ابو الحسن خان ایلچی به سفارت انگلیس روانه شد و به جهت ایمپراطور نمسا و لوئی هجدهم پادشاه فرانسه و به جهت پادشاه انگلیس هدایا ارسال یافت.
(حسینی خورموجی،3631:2) او نیز امتثال امر میکند و در حقیقت به نوعی تاریخ را مینویسد که از آزادگیاش در کتابت،نشان داشته و از این بابت،کمتر نمونهای مانند او،از حیث حقیقتنگاری عامگرا در میان روایتگران عصر قاجار در دست است به طرزی که حتی لقب حقایقنگار شایسته او بوده است، همان لقبی که سرانجام درباریان آسودهطلب را آزرد و حرف حق و سخن راست او را تحمل نتوانستند کرد.
اما شما که اهل اروپ هستید و در [فحشای]زنهای خودتان اداره حریت باز کردهاید و اگر[خطای فاحش زنانهای رخ دهد]حق منع ندارید چگونه میتوانید که حمایت از دولت و ملت خود کنید؟در حفظ ناموس خودتان غیرت ندارید،اگر پای زور در میان آید،در حفظ دولت و ملت خود چگونه ثبات خواهید کرد؟(همان،504)شگفتآور آنکه افضل الملک با آن همه فضل و سواد و مطالعه چگونه چنای خطای فاحشی در شناخت غربیان مرتکب میشود و فاحشتر آنکه دو شکست سخت ما ایرانیان از روسیه را به فراموشی میسپارد و عقبنشینیهای مکررمان را در برابر انگلستان در هرات از یاد میبرد؟ هیچ نیست مگر حالتهای عارفانه سیر و سلوکیاش و نیز تفاخرهای جاهطلبانه برای فراموشی همه غمها و افسوسهایی که گریبان او را فراگرفته است."