چکیده:
توجه به تصحیح نسخه های کهن، هنوز از اهمیت بسیار برخوردار است در این مقاله، ضمن اشاره به اهمیت کار علامة قزوینی در تصحیح تاریخ جهانگشای جوینی از سه نسخة نویافته سخن می رود که علامه قزوینی به آنها دسترسی نداشته است. این نسخه ها گروه برخی مشکلات متن جهانگشا را می گشایند. که در این مقاله برخی آز آنها نقل شده است.
In Sufism literature, going beyond the denotative meaning of aral and
written text and interpreting the text freely has been a very common pratice.
The Gnostic have interprated the Quraic verses, Hadis, poems, proverbs
and even child speeches. In so doing, they have generated a lot of
meanings out of nonsense. In this paper, a nonsense and paradoxical tale
along with seven odd interpretations of it are critically examined. Also,
new ideas about Iranian culture are discussed:
1. The spread of interpretationalism and search for meaning in
norsense in Iranian culture.
2. There are no rational or empirical principles in interpretation.
3. The growth and faint of Sufism has in fact been realized in the
growth and faint of language and literature of Sufism.
4. Allegory is the basis of intellectualism and metaphore is the
means of schizophernia of people
خلاصه ماشینی:
"بدون شک آثاری که با تصحیح شخصیتی چون علامه محمد قزوینی به سامان رسیده،در نزد استادان و محققان حکم«تابو»دارد و کمتر کسی خطر میکند که به گرد تصحیح مجدد آن بگردد،چه تا زمانی که آن تصحیح و تحقیق،نتواند نظیر خود را تحت الشعاع قرار دهد و برای آن بحران هویت ایجاد کند،اگر کاری عبث به شمار نیاید،حداقل برای مصحح آن امتیازی چندان در پی نخواهد داشت؛اما میتوان به مسأله از منظر دیگری نگریست و آن اینکه مصحح با وقوف بر این امر که کار او در عرض چنین آثاری نیست، بلکه در طول آنها قرار دارد و حکم ذیلی بر آن اثر ماندگار به شمار میآید، جسارت آن را خواهد یافت که در این میدان درآید،از سویی نیز محققانهترین و قابل اعتمادترین تحقیقات علمی،وقتی از چنبرهء زمان عبور میکنند نقص و نقضهایی در آنها پدیدار میشود،بویژه در حوزهء تصحیح متون کهن که امکان سهو و خطا،هم در مقابلهء دستنوشتهها و هم در چاپ، وجود دارد.
63-ق: بعد از ایام معدودات در کار ملک و وصیت چنگز خان سخنها راندند و خطها را که پسران داده بودند مطالعهء آن مکرر کردند تا خانیت را بر اوکتای مقرر کنند،آن مصلحت را پیش گرفتند و تمامت پسران باتفاق نه مشوب بدی و نفاق،اوکتای را گفتند از حکم چنگز خان بعون الهی بر دست پادشاهی پای میباید نهاد.
(ج 641/1) م: بعد از ایام معدودات در کار ملک و وصیت چنگیز خان سخنها راندند و خطها را که پسران داده بودند مطالعهء آن مکرر کردند تا خانیت را بر اوکتای مقرر کنند،آن مصلحت را پیش گرفتند از و تمامت پسران باتفاق نه مشوب به عدوی و نفاق اوکتای را گفتند از حکم چنگز خان بعون الهی بر دست پادشاهی پای میباید نهاد."