چکیده:
از دیرباز عبور از ظاهر متن و سیر آزادانه خواننده در فضای تداعی های خود، در ادبیات صوفیه امری رایج بوده است. زبان برای عارف میدان جولان تخیل است. عارفان از قرآن و حدیث و شعر و امثال و حتی سخنان کودکان تاویل های شگفت برآورده اند، و از سخنان بی معنی نیز معنی ها تراشیده اند. در این مقاله ضمن معرفی یکی از متن های بی معنی کهن و هفت تاویل عرفانی شگفت از آن مباحث دقیق و جالب توجهی درباره فرهنگ ایرانی مورد بحث قرار می گیرد از جمله:
1- رواج تاویل گرایی و جستجوی معنی در بی معنی در فرهنگ ایرانی.
2- فقدان مبانی عقلانی و حسی و تجربی در عرصة تاویل ها.
3- نشان دادن این که اوج و حضیض تصوف، در واقع اوج و حضیض زبان تصوف است.
4- طرح این مساله که تمثیل، ستون فقرات خردگرایی فرهنگ است و وجه غالب شدن استعاره نشانه شیزوفرنی ملل و ....
In this paper, having examined the differnces between classical and
modem text, we compare the audience's position in these two categories of
discourse. It is a truism thar parallel with changes in factors governing
discourse, rhetoric takes new meanings foo. Modern rhetoric is dominated
by interpretation’; in classical rhetoric however, exposition is the
overriding element and writer rheforic gives place lo reader rhetoric.
Here, following some relevant theoretical discussions, Persian poetry is
examined with respect to the reader's relation with the text. If is argued
that understanding “Gnostic “and original modern poetry requires reader
rhetoric. Overall, based on this perspective, the contemporary Persian
poeny can be divided into three classes:
1. Single-meaning poems which are often easy for readers to
communicate with them.
2. Explicable poems which have one explanation.
3. Interpretable poems which have extensive ambiguity of meaning.
خلاصه ماشینی:
"6-بیست و چهار زنده شدیم اینجا قلمرو گسترش اعداد است و پر کردن جدول آن کار دشواری است؛ به همین دلیل الف جدول این 42 عدد را بدین گونه پر میکند که«چهار عقل: یعنی حسی و طبیعی و حقیقی و چهار نفس اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه و چهار جنس حیوانی و جنی و ملکی و انسانی و چهار نوع کافر و فاسق و منافق و مؤمن و چهار عنصر باد و آتش و آب و خاک و چهار طبع بلغم و صفرا و سودا و خون.
د: تحت تأثیر ب قرار دارد مثل بسیاری موارد دیگر و میگوید:یعنی چهار استعداد انسانی که مظهر ذات با جملهء صفات است و دو گوشه و خانه نداشتن را نیز به همان انحراف نداشتن تفسیر میکند.
و در مفهوم«یکی جان نداشت»میگوید:«یعنی حقیقتی-که ازو پیدا آید- نداشت»ج:چهار آهو را به نفس جمادی و نباتی و حیوانی و انسانی تفسیر کرده و میگوید:«و یکی جان نداشت،که روح انسانیه است چون به جسم تعلق گیرد،در تصرف آید.
پرداختن به یک یک این رمزها ممکن است این گفتار را خسته کنندهتر و طولانیتر کند،به همین دلیل به مجموعهء مفاهیم پیچیده و پارادوکسی این متن نگاهی فشرده خواهیم داشت؛آنهایی که در حوزهء نظام عددی داستان بررسی نشدند برای نمونه ده رمز از میان رمزها: I )«دیگ و طاق» در باب اولین رمز،یعنی«دیگ و طاق»شروح الف و ب ساکتاند،ولی ج توضیح مختصری میدهد که منظور طاق بلند افلاک است و د دیگر را دیگ عشق و محبت تفسیر کرده است که«بدان هر خامی را توان پخت»و یا دیگ اخلاق که بدان مقام« تخلقوا باخلاق الله »حاصل میتوان کرد."