چکیده:
بیش از دو هزار و پانصد سال است که تلاش برای تعریف ماهیت ادبیات ادامه دارد. و تاکنون تعریف جامع و قانع کننده ای بدست داده نشده است. درین مقاله سعی شده ضمن اشاره به روند تحول ادبیات و تلاش های مختلف برای تعریف آن دلایل تعریف ناپذیری این پدیده نشان داده شود. مقاله حاضر شامل دو بخش است، در بخش نخست سابقة مفهوم ادب در فرهنگ عربی و ایرانی، و سیر تحول معنایی این اصطلاح بررسی شده. اقسام ادب از جمله ادب اخلاقی، ادب عام، تعلیمی صوفیانه، شغلی، ادب رفتاری، و ادب به معنی دانش زبانی به همراه علوم ادبی معرفی شده اند.
در بخش دوم اصطلاح ادبیات در مفهوم نوین آن مورد بحث قرار گرفته و تعاریف موجود در تاریخ نقد و نظریه ادبی به سه دسته تقسیم شده و مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتیجه آنکه ادبیات مانند فرهنگ و زبان و زیبایی و هنر مقوله ای است تعریف ناپذیر؛ ضمن بیان و دلایل تعریف ناپذیری ادبیات، در پایان فصول مشترک همة تعاریف ادبیات بیان شده است.
For over five centuries, attempts have been made to
defind literature". However, no conclusive and satisfactory definition has
been offerred yet. In this article, With reference fo the process of change in
the concept of literature through time as well as various efforts into
defining it, the author discusses the reasons why literature defies all
attempts fo define it. the paper is arranged in two parts. the first part
examines the background to the concept of politeness and literature and ifs
kinds, in both Arabic and Iranian dictionaries, and how the meaning of
. this term has changed through time. The second part deals with modern
Interpretations of the term. It classifies and evaluates the existing
definitions in the literature of literary criticism under three categories.
It is concluded that , quite similar to the concepts of culture, language,
aesthetics, and arts, “literature “is not defiable. Finally, the communa lities
in all definitions of the term are examined.
خلاصه ماشینی:
"دانشگاهها،مؤسسات تحقیقی،مطبوعات و رسانههای جمعی،بخشی از فعالیت خود را به نظریههای ادبی اختصاص میدهند و تلاش برای دستیابی به یک معرفت منطقی و نظاممند از ادبیات و شناخت آن به منزلهء پدیدهای یگانه و خاص براساس نظامهای هستی شناختی،زیباشناختی و زبان شناختی پیوسته و مستمر ادامه دارد،هرچند تا کنون پاسخ قاطع و قانع کنندهای به مسأله چیستی ادبیات داده نشده است.
ابن سید بطلیوسی(ف 215 ق)در کتاب الاقتضاب،دو مقام والا و پست برای علم ادب برشمرده است؛او میگوید اگر این دانش در خدمت آموختن زبان و تسلط بر نظم و نثر باشد پست است و اگر از آن توانایی درک و فهم کتاب خدا و رسول(ص)و معارف دینی حاصل آید،والا و متعالی است.
ذیلا به برخی از تعاریف ادبیات که به اعتبار نقش و ارزش اجتماعی و انسانی ارائه شده اشاره میکنیم: -«ادبیات فعالیتی است که به وسیلهء انسانها و برای انسانها صورت میگیرد تا جهان را بر آنها آشکار کند و این آشکار کردن خود به منزلهء عمل است».
برخی معتقدند:«لفظ«ادبیات»کلمهء نو ساختهای است و زمانی رواج یافت که ترکان عثمانی در صدد ترجمهء لفظ لیتراتور( literature )از فرانسه برآمدند و لفظ ادبیات را معادل آن نهادند سپس آن کلمه به بیشتر کشورهای عربی که هنوز تحت سیطرهء ایشان بود و نیز به ایران راه یافت،اما استعمال آن در زبان عربی اندک اندک فراموش شد و به جای آن دوباره لفظ ادب و آداب به کار آمد که به گفتهء شارل پلا(مستشرق فرانسوی)برای آن لفظ فرنگی ترجمهء نسبتا شایستهای است،زیرا بخش عظیمی از مفاهیم عام و اخلاقی و رفتاری با مفاهیم لیتراتور برابر است»."