چکیده:
پژوهشگران ادبی و جامعهشناسان،در عرفان و تصوف اسلامی،نکات مثبت و منفی فراوانی نشان دادهاند.صرف نظر از جنبههای منفی عرفان و تصوف،عارفان و صوفیان واقعی،به دین و باورهای دینی مردم،خدمات پرارجی کردهاند.آنان تصویری زیبا و هنرمندانه از دین ارائه دادهاند و دوری از تعصب و سختگیری و تنگنظری را در سراسر زندگی خود،در عمل و نظر،به روشنی باز نمودهاند.کاهش عصبیتهای نابجا و تلطیف روح و روان مردم،وجههی همت عارفان و صوفیان واقعی بوده است.توصیه به دوری جستن از کینخواهی و انتقام و روی آوردن به مدارا و گذشت در امور دینی و اعتقادی و زندگی روزمره، از دستآوردهای پرارج و بیچون و چرای تصوف ایران و اسلام است.
مولانا در این عقیده نسبت به عارفان دیگر نقش برجستهتری دارد و بر این باور بیشتر پافشاری میکند.همین منش بلند مولاناست که ارباب و پیروان دیگر ادیان و مذاهب را به سوی او میکشاند.تا آنجا که همهی ارباب و پیروان ادیان،از وی با نیکی و بزرگی یاد کردهاند و در اندوه مرگ وی نیز همراه و همسان مسلمانان،جملگی سرزنان و جامهدران،به سوگ و ماتم نشستهاند.چرا که به عیان میدیدند مو لوی همیشه دین را ابزاری برای هموارگری همهی ناهمواریها میدانسته است،نه وسیلهای برای سختگیریها و درشتخوییها.
در این نوشته به نمونههایی از باورهای مولانا،با تأکید در مثنوی معنوی،که بر تساهل و تسامح یا رواداری و گذشت او دلالت دارد اشاره میکنیم و توصیههای مؤکد را مبنی بر دوری جستن از تعصب و کینخواهی،نشان میدهیم.
خلاصه ماشینی:
"اما در میان تمام عارفان و صوفیان،بیشک مولانا جلال الدین محمد بلخی را باید
اندیشه و مشرب عارفان،همواره بر این اساس استوار بوده است که پیروان خود را
در فیه ما فیه،مو لوی خود،دربارهی این داستان میگوید که:«مرا خویی است که نخواهم که هیچ دلی
آثار مولانا بهویژه مثنوی معنوی،پر است از ابیات و داستانهایی که دیگران را به
او پیوسته پیروان خود را به پرهیز از این دوبینیها توصیه میکند و به ترک تعصب فرا
خدا092/)و چون زبان همدیگر را نمیفهمیدند،به پرخاش و نزاع برخاستند،چارکس را داد مردی یک درم آن یکی گفت این به انگوری دهم
(مثنوی/2/ب 1863) نزاع در حقیقت به خاطر«اختلاف در نام بود و اینها چون از این معنی واقف نبودند،
اخوت بین آنها،نزد مولانا صلح و همزیستی ایشان را الزام میکرد و این نکتهای بود که از
برای اثبات ادعای خویش داستانی را نقل میکند و میگوید که؛این گفته مانند آن است که
در نظر مولانا اصل ادیان بر بیرنگی است اما از هنگامی که اسارت رنگها پیش
(پله پله تا ملاقات خدا143/)نیز بنگرید به:(مولانا جلال الدین531/).
به مولانا ندارد بلکه در سراسر آموزههای دیگر عارفان و صوفیان بزرگ نیز به فراوانی به
مولانا جلال الدین محمد بلخی،در میان دیگر عارفان و صوفیان ایرانزمین از دیگران
مولانا در سراسر زندگی خویش نیز بر همین بنیاد استوار بود.
عقیدتی مولانا بسی فراتر و شگفتانگیزتر از دیگر مردمان جامعهی روزگار خود بوده است و
دیگر آثار منظوم و منثور مولانا از جمله در دیوان شمس و فیه ما فیه نیز به فراوانی به چنین"