چکیده:
مقاله پیش روی میکوشد تا از رهگذر بررسی و مطالعه پدیدارشناسانه دو فرایند جهانی شدن و منطقهگرایی نوین،نوع رابطه میان این دو فرایند را مورد بحث قرار دهد.این نوشتار با رد رویکرد تقابل میان جهانی شدن و نومنطقهگرایی،بر این باور است که منطقهگرایی نوین جریانی سیاسی- اقتصادی و تعدیلکننده جهانی شدن میباشد.دست آخر اینکه هر دو فرایند مسیر واحدی را طی مینمایند و آن عبارت است از دگرگونی در ساختار نظام جهانی.
خلاصه ماشینی:
"فرایند جهانی شدن و منطقهگرایی نوین،نوع رابطه میان این دو فرایند را
نومنطقهگرایی،بر این باور است که منطقهگرایی نوین جریانی سیاسی-
منطقهگرایی و جهانی شدن دو فرایندی هستند که در حوزهء اقتصاد سیاسی بین الملل بسیار
هدف مدیریت جهان شدن و بین المللی شدن اقتصاد و تجارت در چارچوب اهداف اساسی دولتها است.
نباید از نظر دور داشت که خود فرایند منطقهگرایی نیز تحت هدایت و نظارت
باهاگواتی نیز همچون هلگ هوین و اینوتای بر این باور است که منطقهگرایی کنونی را باید
اجتماعی جهانی در نظر بگیریم،در آن صورت ممکن است ریشههای این فرایند به گذشتههای
با این حال،ممکن است چنین استدلال شود که جهانی شدن مرحلهای کاملا نوین که
ب)تقسیم نوین بین المللی کار که آغاز این دوران دههء 1960 و ویژگی اصلی آن سازماندهی
پدیدههای جهانی بوده و به لحاظ کیفی عمیقا تحت الشعاع فرایند بین المللی شدن قرار
دیدگاهها و نظرات مختلف و گاه متباین از سوی پژوهشگران اقتصاد سیاسی بین الملل مطرح شده است.
نظارت در دههء 1960 ندارد با تأکید بر این نکته که قطبی شدن جهان از طریق فرایند جهانی شدن
موضوعی،تسلط و سیطره خود را در فرایند جهانی شدن بر پیرامون حفظ نموده است.
امین در واکنش به فرایند قطبیساز جهانی شدن که خود این فرایند نیز تحت سلطه بازار
به بیان دیگر،از منظر رویکرد دوم،منطقهگرایی سیاسی و جهانی شدن اقتصادی دو فرایند
سیاسی با مدیریت دولت-ملتها جهت تعدیل و جهتدهی به فرایند جهانی شدن میباشد.
بیان دیگر،منطقهگرایی نوین حرکتی است که با هدایت روند بین المللی شدن اقتصاد به دنبال"