چکیده:
علم سیاست یک علم بین رشتهای و چهارراهی است که علوم مختلف بر آن به هم میرسند.این ویژگی سبب میشود تا بهرغم محافظهکاری علم سیاست،هر تحولی که در سایر رشتههای علوم اجتماعی به وجود میآید تأثیر خود را بر این علم بگذارد.نوآوریهای علوم سیاسی در نیمه دوم قرن بیستم بیشتر مربوط به دیدگاههایی میشود که در فلسفه علم و هستیشناسی شکل گرفتهاند.هرمنوتیک،نشانهشناسی و جهان ذهن یا imaginaire بحثهای بدیع و جالبی را در حوزه علوم سیاسی پدید آوردهاند که همراه با تحولاتی که در زمینههای عینی رخ داده است گویی ما را به عصر جدیدی از مطالعه علوم سیاسی رهنمود شدهاند
خلاصه ماشینی:
"از این نویسنده تاکنون مقالات زیر در مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی منتشر شده است:
آن علوم اجتماعی تولد یافت و انسان به عنوان موضوعی خارج از وجود خود مورد مطالعه قرار
کنیم پس از آن باید به دنبال علل و عواملی باشیم که به توسعه این علوم کمک کرد.
بزرگ از جمله جنگ جهانی اول و دوم در حوزه روابط بین الملل زمینه رشد این علوم را فراهم
دیگر علوم اجتماعی مانند فلسفه،مردمشناسی و روانشناسی است که دریچههای جدیدی بر
جدیدی قرار میگرفت که بازیگران آن احزاب و گروههای سیاسی بودند و از سوی دیگر عرصه
در میانهء این جنگ بود که اهمیت نظریهپردازی در روابط بین الملل بر همهکس آشکار
این روند در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به نظریهها یا الگوهای جدیدی برای تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی انجامید که در چهارچوبهای
از ابزارهای کمی و روشهای نزدیک به علوم طبیعی در تبیین روابط بین الملل استفاده کرد.
را مخاطب خود قرار داده بود،بر این نکته تأکید داشت که تفاوت بین علوم اجتماعی و فرهنگی
قرار گرفته بود و بسیاری از دانشمندان نقاد علوم اجتماعی آلمان به آمریکا هجرت کردند.
به این ترتیب الگوی جدیدی برای تشریح و تبیین کنشهای سیاسی به وجود آمد که هم
یکی دیگر از شاخههای علوم اجتماعی که تأثیری پایدار بر علم سیاست گذاشت فلسفه بود.
روششناسی او در توضیح علم است که خود تأثیر پایداری بر همه علوم اجتماعی خواهد
سیاست از یکسو و اتکاء علوم سیاسی به سایر علوم از سوی دیگر سبب شده تا این علم هنوز"