خلاصه ماشینی:
با آن که سعی جناب خرّمشاهی مشکور است و ترجمهشان با اطلاعات فراوانی که در توضیحات آمده کاری است سترگ، اما از آن جا که جز پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و عترت طاهرینش علیهمالسلام کسی معصوم و مصون از خطا نیست، و اصولاً انسان در دامن خبط و خطا زاده و بالیده میشود و به کمال میرسد، در ترجمه و توضیحات ایشان هم لغزشها و ضعفهایی وجود دارد که با توجه به روحیه علمی و تصریح شفاهی که کردهاند، و غیرت دینی طرفین انتقادکننده و انتقاد شده، برشمردن آنها را وظیفه و ضرور میدانیم، و بر این باوریم که اثر مذکور بیش از پیش جای خود را بازخواهد کرد، و سالها مرجع و مورد استفاده قرآنپژوهان خواهد بود.
20) صفحه 239: ضمن توضیح آیه 31 در جمله «وَاعتدت لهنّ متّکأ» نوشتهاید: «بعضی از فرهنگنویسان متّکأ را به «ترنج» ترجمه کردهاند و گمان کردهاند که به قرینه وجود سکّین (کارد) مراد از متّکأ» ترنج است و شاید سعدی هم بر این بوده است که میگوید: گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را ترنج در داستان یوسف علیهالسلام و پذیرایی زلیخا از زنان اعیان شهر وجود دارد ولی معلوم نیست که مراد از متّکأ (یا همین لفظ یا تلفّظهای دیگر) ترنج باشد...
25) صفحه 261: در توضیح آیه 49 «مقرّنین فی الأصفاد» نوشتهاید: «از قَرَن و قرآن یعنی ریسمان و بند» «قِران» درست است نه «قرآن» در همین صفحه درباره سَرابیل آمده: «این کلمه اصلاً فارسی است» و در پیوست کتاب از کسانی نقل کردهاید که آنها با گمان احتمال این مطلب را بیان کردهاند.