خلاصه ماشینی:
"دلبستگی او به میراث قومی و فرهنگ کهن ایرانی، مانع از ارادت او به خاندان پیغمبر و تعظیم تشیع نشد14 بلکه با سربلندی نقاب از چهره عقیده خود برداشت و گفت: حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج از او تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و وصی اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای گرت زین بد آید گناه من است چنین است آیین و راه من است بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم نباشد جز از بی پدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هر آن کس که در دلش بغض علیست از او زارتر در جهان زار کیست نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان15 در اواخر قرن چهارم، کمالالدین بندار رازی در شهر ری به تشیع نامبردار بود.
ق شاعر دیگری به نام قوامی رازی در شهر شیعهپرور ری قیام کرد او با سرودن اشعار بسیار، ولایت و دوستی خویش را نسبت به امام اول شیعیان جهان و سلاله والامقامش ابراز داشت و با کمال اخلاص چنین سرود: خدای و مصطفی و مرتضی را دان اگر خواهی که در جنت امین باشی و از دوزخ امان بینی رکیب چارده معصوم بوس امروز تا فردا ز شاخ گیسوی حورا به خلد اندر عنان بینی25 وی قائممقام حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را آن کسی میدانست که با حضرتش در زیر «کسای یمانی» آرمیده، در زمان حیات پیغمبر صلیاللهعلیهوآله مانند مردم دیگر، پیرو خاص رسالتپناه بوده، داماد، پسرعم، وصی و برادر حضرت رسول میباشد."