خلاصه ماشینی:
"برای نمونه داستان بزرگی به مانند داستان سیاوخش در شاهنامه که موضوع این مقاله است،دارای هستهای با چند واحد سازنده است:1-زاده شدن او و پرورش نزد رستم؛2-مورد اتهام نامادری قرار گرفتن و گذر از آتش برای رفع اتهام؛3-پناه نزد افراسیاب و ازدواح با دختر او؛4- کشته شدن به دست افراسیاب و رویش درخت از خونش؛5-کینخواهی او از سوی کیخسرو.
از روایتهای اسطورهای برجایماندهء این قوم،داستان بالدر( Balder )و لوکی( Loki ) به داستان سیاوخش و افراسیاب میماند.
همچنین،در شاهنامه سخن از بزرگداشت روان سیاوخش از سوی کیخسرو است: از ایدر شود تا سر کاس رود دهد بر روان سیاوش درود ز هیزم یکی کوه بیند بلند فزون است بالای او صد کمند دلیری ز ایران بیاید شدن همه کاس رود آتش اندر زدن47 در شاهنامه سخن از پرستشگهی برای سیاوخش است که فریگیس و کیخسرو از آن دیدن میکنند: فریگیس و کیخسرو آنجا رسید بسی مردم آمد ز هرسو پدید به دیده سپردند یکسر زمین زبان دد و دام پر ز آفرین کز آن بیخ پر کنده فرخ درخت از اینگونه شاخی برآورد سخت ز شاه جهان چشم بد دور باد روان سیاوش پر از نور باد همه خاک آن شارستان شاد گشت گیا بر چمن سرو آزاد گشت ز خاکی که خون سیاوش بخورد به ابر اندرآمد یکی سبز نرد نگاریده بر برگها چهر اوی همی بوی مشک آمد از مهر اوی به دی مه بهسان بهاران بدی پرستشگه سوگواران بدی کسی کز سیاوش بباید گریست به زیر درخت بلندش بزیست48 تاریخ بخارا نیز به چنین آیین سوگواری و پرستشی در بخارا اشاره کرده است."