چکیده:
هدف پژوهش حاضر تبیین منطق و مبنای استراتژی های طرح ریزی شده توسط بازیگران مطرح در معادلات امنیتی حوزه خلیج فارس به منظور یافتن شکل مطلوب آینده ترکیب امنیتی منطقه است. بازیگران درگیر در فرایندهای امنیتی خلیج فارس شامل کشورهای ساحلی این منطقه با دسته بندی سه گانه ایران، عراق و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و نیز قدرت های فرامنطقه ای ایالات متحده، کشورهای اروپایی، چین و روسیه در نظر گرفته شده اند.
منطق راهبردهای کلان امنیتی مدنظر هریک از این بازیگران تحت تاثیر سه عامل بررسی شده اند که عبارت اند از: یک. اصل وابستگی متقابل فزاینده هم در سطح وابستگی های منطقه ای و جغرافیایی و هم از لحاظ وابستگی موضوعی؛ دو. قواعد مربوط به فرایند جهانی شدن؛ سه. قطب بندی های خاص موجود در هر نظام بین المللی.
مبنای چنین راهبردهایی نیز بسته به میزان قدرت و اهداف هریک از بازیگران حاضر در منطقه مبین سه الگوی عام سیاست بین الملل، یعنی سیاست خارجی حفظ وضع موجود، امپریالیسم و یا پرستیژ است. بر این اساس، چنانچه یافته های تحقیق نشان می دهد، با توجه به منطق و مبنای راهبرد امنیتی بازیگران مطرح در منطقه، کارامدترین نظام امنیتی در خلیج فارس، نظامی خواهد بود که بر پایه اصول منطقی نظریه واقع گرایی و نیز نوواقع گرایی همراه با اصلاحات صورت پذیرفته در آن استوار باشد.
خلاصه ماشینی:
"فریضه پاسخ اولیه(فریضه)ای که در جواب سؤالاصلی تحقیق مطرحشده،این است که: «منطق راهبردهای کلان امنیتی در خلیجفارس بیشاز هر چیز برپایۀ بحث وابستگی متقابل فزآینده شکل گرفتهاست و بررسی مبنای استراتژی هر یک از بازیگران،نشان از در پیشگرفتن سیاست حفظ وضعموجود در منطقه توسط ایالاتمتحده،سیاست پرستیژ توسط کشورهای عضوشورای همکاری خلیجفارس3(جی.
بااین حال،ابتکار عمل در دست آمریکاست؛ بهگونهای که این کشور میتواند به ایجاد یک سیاست مشارکتسازنده و استراتژیک بین طرفین و همچنین،میان دولمختلف در خلیجفارس و نیز خاورمیانه دستبزند؛ زیرا الگوهای مشارکت تعریفشدۀ پیشین،همچون پیمان 2-6 که توسط آمریکا در منطقه تعریفشده بود،باتوجه به اوضاعکنونی و حضور نظامیآمریکا،درآیندهای نه چنداندور تغییر خواهدکرد و صفبندیهای جدیدی را در چارچوبهای منطقهای و فرامنطقهای رقمخواهدزد( liberman,2007,pp.
هدف جمهوری اسلامی ایران از اتخاذچنین رویکردی، تضعیف موقعیت ممتاز ایالاتمتحده و درنهایت،خارجکردن این کشور از معادلات امنیتی منطقهاست و هدف اروپا نیز استفاده از اهرم و موقعیت ایران برای پیشبرد اهداف تجدیدنظر طلبانهاش در خلیجفارس است.
که دودولت آمریکا و انگلیس تصمیم به پرکردن خلأ قدرت منطقۀ خلیجفارس پساز خروج نیروهای انگلیسی توسط ایران گرفتند، محمد رضا شاه نیز آمادگی کامل خود را برای همکاری باسایر کشورهای خلیجفارس بهمنظور حفظ تداوم امنیت منطقه اعلامکرد.
هرچند که راهبردهای پیشین امنیتی خلیجفارس واقعگرایانه درنظر گرفتهمیشود،ناکارآمدی آنها چیزی ازارزشهای این نظریه نخواهدکاست؛زیرا ارزش نظری و کارکردی یک مکتب درمقایسه بادیگر مکاتب سنجیده خواهدشد؛حالآنکه نیازها و واقعیتهای محیطیگذشته ایجاب نمودهاست که چارچوبهای امنیتی منطقه برپایۀ واقعگرایی بنا نهادهشود که این خود نشاندهندۀ کارامدی حداکثر این اصول بهنسبت دیگر نظریههای موجود در روابط بینالملل است."