چکیده:
بیشترین پژوهشها در سبکشناسی به بازشناسایی سبکهای ادبی،زبان شخصی و فردیت خلاق مؤلف اختصاص دارد.به همین دلیل،در مطالعات سبکی کاربرد زبان در ادبیات بسیار مورد توجه قرار میگیرد.این مقاله،نخست با اشاره به اهمیت سبک در ادبیات و کارکردهای سبکشناسی در مطالعات ادبی،تمایز فرمالیستی میان زبان و ادبیات را مورد تردید قرار میدهد.و باور به امری مستقل و ذاتی به نام«زبان ادبی»را رد میکند و نشان میدهد که تفاوت کاربرد زبان در سخن ادبی و غیرادبی ناشی از نقشهایی است که زبان برعهده دارد؛همین نقشها در سخن ادبی به برجستگی و شخصیسازی زبان و شکلگیری سبک شخصی میانجامد.آنگاه سبک شخصی و سبک ادبی و نسبت آنها با سنت و تقلید را به بحث میگذارد و رابطهء میان تنوع سبکهای شخصی و غلبهء گفتمانهای سنتگرا را بررسی میکند.
خلاصه ماشینی:
"و باور به امری مستقل و ذاتی به نام«زبان ادبی»را رد میکند و نشان میدهد که تفاوت کاربرد زبان در سخن ادبی و غیرادبی ناشی از نقشهایی است که زبان برعهده دارد؛همین نقشها در سخن ادبی به برجستگی و شخصیسازی زبان و شکلگیری سبک شخصی میانجامد.
* مقدمه سبکشناسی از میان گونههای کاربرد زبان،بیش از همه به زبان در ادبیات توجه نشان میدهد و بخش عمدهء پژوهشها در این شاخهء مطالعاتی بر شناسایی سبکهای ادبی،زبان شخصی و فردیت خلاق مؤلف متمرکز است.
زبانشناس، سبک را به هدف تعیین الگوهای کاربرد زبان در گفتار و نوشتار تحلیل میکند و هدف وی از بررسیهای دقیق،تشخیص و طبقهبندی عناصر زبانی به کار رفته در متن است.
کارکردهای سبکشناسی ادبی سبکشناسی در گسترهء ادبیات کارآییهای ویژه تری نسبت به دیگر قلمروهای زبان دارد؛ نخست از آن رو که سبکشناس میخواهد راههایی برای افزایش درک و فهم خود پیدا کند؛ مثلا درک معنای ادبی یک متن،یا شناخت پیشینهء ذهنی،اشتغالات فکری،شخصیت،درک مقاصد نویسنده و نیز آشنایی بهتر و دقیقتر از شرایط و بافت آفرینش متن.
این روش از طریق مقایسهء سبک نویسندگان مختلف،دورهها و انواع ادبی صورت میگیرد،در این مقایسه فردیت و خلاقیت هنرمند شناسایی میشود و به سبکسناسی پیشرفته میانجامد که خود نوعی نقد عملی به حساب میآید و برای توضیح واکنشهای شهودی خوانندگان،کارآمد است.
هیچگاه در متن ادبی نمیپرسیم که شاعر یا نویسنده راست میگوید یا دروغ،بلکه آنچه در ادبیات در اولویت قرار دارد،آفرینش ساختهای متناسب میان عناصر زبان است."