خلاصه ماشینی:
"مؤلف محترم در صفحه 82 در ذیل آیه زیر نوشته است؛ وقال الذی نجا منهما وادکر بعد أمه أنا أنبئکم بتأویله فارسلون؛ (یوسف/ 45) وآ ن کسی از آن دو (زندانی ) که نجات یافته بود، پس از مدتی (یوسف را) به خاطر آورد، و(به عزیز مصر) گفت: مرا(به سراغ یوسف) بفرستید تا ( از تعبیر خواب) شما را با خبر کنم.
مؤلف محترم برای دو آیه زیر در قالب پرسش وپاسخ در صفحههای 140و141 نوشته است؛ وجاءو علی قمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل والله المستعان علی ماتصفون؛(یوسف/18) قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل عسی الله أن یأتینی بهم جمیعا إنه هو العلیم الحکیم ؛(یوسف/ 83) وقتی برادران پیراهن آغشته به خون یوسف را با ظاهری غمگین وگریان حضور پدرآوردند وگفتند: که یوسف را گرگ خورد، حضرت یعقوب گفت: «بل سولت لکم انفسکم» یعنی نفس شما این کار را در چشم شما زیبا جلوه داده است ومن صبر جمیل می کنم.
شاید این سؤال مطرح شود در ماجرای یوسف برادران توطئه وخیانت کردند، ولی در ماجرای بنیامین این مسایل نبود، پس چرا کلام یعقوب در هر دو مورد یک لحن ویک عبارت است؟«بل سولت لکم انفسکم فصبر جمیل» در تفسیر المیزان پاسخ آن آمده که: « یعقوب می خواهد بگوید دوری این دو برادر نیز دنباله حرکت قبلی شما نسبت به یوسف است، یعنی تمام این صحنهها دنباله ونتیجهی همان کار زشت شماست» ولی ممکن است گفته شود که مراد یعقوب این است که شما در اینجا هم خیال می کنید که بیتقصیرید و کارتان خوب بوده است، ولی شما مقصرید زیرا: اولا چرا بادیدن پیمانه دربار برادرتان او را سارق دانستید؟شاید کس دیگری این پیمانه را در بار گذاشته بود؟ ثانیا: چرا زود برگشتید؟ باید تحقیق میکردید."