خلاصه ماشینی:
"اکنون با گذشت چهارده قرن از زمان نزول قرآن و با توجه به اینکه مخاطبان کنونی آن مانند مسلمانان صدر اسلام جریان وقایع را درک نکردهاند و فاقد اطلاعات پیش زمینهای و فرازبانی آنان هستند و با در نظر گرفتن این نکته که اسلام، دین خاتم است و برای هدایت بشر در تمام عصرها و نسلها نازل شده است، چه راهها و روشهایی را باید در ترجمه قرآن بهکار بست تا برگردان آن برای تلاوتکنندگان قابل فهم باشد.
تنها مترجمی که به این تغییر خطاب عنایت داشته، الهی قمشهای است اما او نیز نتوانسته آن را در ترجمه خود منعکس سازد بلکه به صورت توضیح و در داخل پرانتز چنین مینویسد: (ذیل آیه موافق اخبار شیعه و اهل سنت راجع به شخص پیغمبر، علی، فاطمه و حسنین(ع) است و اگر راجع به زنان پیغمبر بود بایستی ضمیر مؤنث ذکر شود و به سیاق جمله صدر آیه باشد.
با توجه به این نکات، مسأله در قالب پاسخ به سؤالات زیربررسی شد: الف) زبان قرآن چگونه زبانی است؟ ب) چه نوع تفسیری مناسبترینروش را برای درک معنای قرآن ارائه میدهد؟ ج) در مورد مقوله جنسیت، تا چه میزان قرآن از ساختار عربی بهره جستهاست؟ د) تا چه میزان ساختار زبان عربیقرآن در خوانش متن و درک آیات الهی مؤثر است؟ و) در برگردان قرآن به زبانهایی که از قواعد جنسیت زبان عربی پیروی نمیکنند، چه ساختاری را باید به کار بست تا در مرحله برگرداندن مفاهیم به زبان دیگر، از تغییر معنای اصلی جلوگیری کرد؟ بهمنظور بررسی تأثیر مقولههای «جنسیت زبانی»، «شخص» و «شمار»، درزبانقرآن بر ترجمهها و تفسیرهای قرآنی، ساختار این مقولات در زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی بهصورت مقابلهای مورد بررسی قرار گرفت."