چکیده:
در نوشتاری که پیش رو دارید،نگارنده ضمن بررسی مقالهء معروف والتر بنیامین1با عنوان«اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی»2به وجهی واژگونی انگارهء هنری در عصر جدید اشاره نموده و مدعی گردیده که مفهوم هنر و بهطور کلی تجربهء هنری در این دوران تحولی ژرف را پشت سر نهاده و مفاهیمی چون هالهء قدسی،فضای مینوی و اصالت اثر هنری را به دست تاریخ سپرده و در برخورد با اثر هنری تجربهء سیاسی،اجتماعی و فرهنگی را جانشین مراسم آیینی و نیایشی کرده است.نگارنده بر این باور است که بازتولید مکانیکی در عصر جدید،ضربهء تازهای را بر پیکر فرادادههای سنت دیرین وارد کرده و فصل نوینی را در قلمرو تجربهء هنری باز گشوده است.
خلاصه ماشینی:
"مفهوم هنر و بهطور کلی تجربهء هنری در این دوران تحولی ژرف را پشت
سر نهاده و مفاهیمی چون هالهء قدسی،فضای مینوی و اصالت اثر هنری را به دست تاریخ سپرده
و در برخورد با اثر هنری تجربهء سیاسی،اجتماعی و فرهنگی را جانشین مراسم آیینی و نیایشی
نگارنده بر این باور است که بازتولید مکانیکی در عصر جدید،ضربهء تازهای را بر پیکر
فرادادههای سنت دیرین وارد کرده و فصل نوینی را در قلمرو تجربهء هنری باز گشوده است.
یکتای اثر هنری را دستخوش تکثیر انبوه میسازد و
ego اثر هنری مزبور قابل تکثیر نبود و هر جایی محسوب
این هنر یگانه بود و به همین دلیل همواره مورد
اثر هنری جای خود را به کثرت نسخههای بدلی داد و از
منشأ خلاق و نوآورانه به خود گرفت و بهطور کلی هنر
از این زمان باز تولید واقعیت به هنر عکاسی
بنیامین بر این باور است که عصر جدید
گفتنی است که آدورنو10بر دست رفتن این هنر دیرین
دیگر بر سر راه آفرینش و لذت از اثر هنری وجود ندارد.
هنری منشأ همگانی پیدا کرده و همین خود نمود تمامت
است که این ضربه بر تمامیت هنر دیرین نواخته نشد،
بنیامین مدعی است که با فروریزی هالهء قدسی اثر هنری،
هنر بهطور کلی ماهیت و منشأ انقلابی به خود گرفت.
هالهء قداست اثر هنری این پدیده را دور از دسترس و
این آثار اعتبار پیشین خود را از کف داد و روگرفت
در گسترهء فرهنگ و هنر منجر گردید و از این رهگذر شکاف عمیق میان هنرمند و مخاطب از میان رفت."