خلاصه ماشینی:
داستان نامها و سایهها،اثر محمد رحیم اخوّت،روایت سرگردانی مردی است که پس از سی سال دوری از وطن،«سرخورده از غرور»(اخوّت، 1382:7)به خانهء پدری بازمیگردد تا با ثبت فضای اجتماعی و تاریخی زمان خود و سپردن آن به بازنویسی توسط پروین دخت،نقبی به امروز زند تا«دوباره به یادشان بیاید که یک دکتر سیروس ایوانی بوده که خانداداش یکیشان بوده و خاندایی آن یکی؛یکی که معلوم نیست در کدام گوشهء این دنیای بزرگ،این ذرهء غبار کیهانی زندگیاش را چطوری گذرانده و چرا عاقبت برگشته اینجا...
چیزی نمیگذرد که راوی مستتر(پروین دخت)به کمک خواننده میآید و با یک پاورقی،راوی فصل را معرفی میکند:«هرچه گشتم، این فصل علی حده را میان کاغذهای خاندایی پیدا نکردم که نکردم» (همان:213).
در این فصل خواننده به سادگی نمیتواند راوی را شناسایی کند و با آنکه راویای مستتر دوباره در پاورقی ظاهر میشود(اخوّت:164)، این فصل آنقدر مبهم روایت میشود که آقای الف از(پروین دخت)نیز سخن میگوید: «پروین به ایوان آمده بود و موج خانگی را با خود به همراه آورده بود.
2. راوی مستتر راوی مستتر(پروین دخت)کسی است که گاهی جزء شخصیت فصلهای روایت نیست،اما در تمام ساختار داستان حضور دارد و حضور خود را در پاورقی قسمتهایی که به نظر میرسد نقشی ندارد،اعمال میکند.
نویسنده از صفحهء 65 به بعد،به سراغ پدر بزرگ صلاح الدین،اسکندر خان،میرود و در ضمن آن،شخصیت عباس خان،پدر اسکندر خان،را نیز اجمالا معرفی میکند تا در فصل چهارم مفصلا به او و خانوادهاش بپردازد؛در واقع نویسنده با ایجاد این محدودیّت که همان توضیح شخصیتهای معدود داستان و فلشبکهایی محدود در حیطهء تعریف شخصیتهای روایت است (پاینده،1382:52)تبدیل به دانای کل محدود میشود.