خلاصه ماشینی:
"بقیهء حاشیه در صفحهء بعد بدین ترتیب،آنچه که از مأخذ حقوقی«از قبیل آیات،و روایات و شواهد تاریخی و نقل آراء اهل سنت»که بعدا مستدلا شرح خواهیم نمود، چنین برمیآید که قلمرو حاکمیت و اقتدار قاضی در احقاق حق محدود و منحصر به موازین شرعی[از قبیل بینه،و حلف و اقرار]نیست بلکه محور اصلی،در درجه نخست علم یقین[البته علمی که از طرق متعارفه حاصل آید]9که قاضی باید به استناد آن حکم کند چنانکه شهید اول:فرمودند: در صورتی که مدعی انکار نمود اگر حاکم عالم به حق باشد لازم است طبق علم خود حکم کند و طلب بینه از مدعی لزومی ندارد بعبارت دیگر در چنین صورتی از مدعی طلب بینه لازم نیست،ولو بینه هم وجود دارد حتی چنانکه شهید ثانی فرمودند ولو طلب بینه از باب رفع تهمت هم بوده باشد باز لازم نیست زیرا قاضی رسالت دارد علم خود را مورد استناد قرار داده و بر همین اساس عدل و حق را اجرا نماید.
دلیل دوم: از عدم اعتناء قاضی به علم خود لازم میآید که اظهار حق و رفع منکر و ظلم واجب نباشد اینجا هم از نظر منطق عقل محکوم است زیرا قاضی نه تنها در کتمان حق مجاز نمیباشد،بلکه باید از ارتکاب جنایت در جامعه ممانعت به عمل آورد و به تضییع حق الناس تن در ندهد به خاطر اینکه هدف از ولایت قاضی که«از طرف شارع جعل شده»حفظ منافع فرد و جامعه است،در این راستا مرحوم شیخ محمد حسن نجفی«صاحب جواهر»رضوان الله علیه در پیرامون مسائل مطروحه فوق چنین میفرماید: صاحب جواهر:پس از نقل عبارت محقق که فرموده«و غیره[غیر- الامام]من القضاة یقضی به علمه فی حقوق الناس قطعا»و فی حقوق الله تعالی علی قولین اصحهما القضاء»و پس از یک سلسله مطالب دیگر در رابطه با همین«استناد قاضی به علم خویش»میفرماید:..."