چکیده:
تمثیل پرنده و قفس(باز و کنده)،مظروف و ظرف،ذات و سایه و...بر این تأکید میکند. گاهی نیز جنبههای نظری اهمیت بیشتری دارد و بحث مولانا ظریفتر و دقیقتر است و مناسبت بیشتری بین روح و جسم را نشان میدهد که تمثیلهایی مثل روغن و دوغ،دریا و کف و دریا و کشتی گویای این امر است. ارتباط روح با عقل و ایمان نیز موضوع مهمی است که به مناسبتهای مختلف مولانا به آن پرداخته و از این طریق گوشههایی از حقیقت وجود آدمی را آشکار ساخته است. تصوف و عرفان به عنوان یک جریان فکری خاص بیشترین نمود خود را در آثار ادبی و شعری به جای گذاشته است.در میان شاعران عارف یا به عبارت دقیقتر عرفان شاعر(فارسیزبان)مولانا جایگاهی بس والا دارد و برجستگی او هم در حوزهء اندیشهء عرفانی است و هم قوت ذوقی و شاعری.مولانا در قیاس با عارفان و شاعران صوفیمشرب پیش از خود مصداق این کلام خویش است که:«چونک صد آمد نود هم پیش ماست». در مقام یک عارف تمامعیار و عاشقپیشه به بسیاری از موضوعات و مقولات حوزه عرفان و اخلاق وارد شده و به بحثها و مبانی نظری-و حتی فلسفی-اعتقادات و احکام اخلاقی وسیر و سلوک نیز پرداخته است.انسانشناسی-و خودشناسی-به عنوان یک اصل در سیر و سلوک و عرفان تعلیمی مطرح است و در این میان تعیین نسبت جسم و جان و کیفیت رابطهء این دو جایگاه مهمی دارد.مولوی به مناسبتهای مختلف به این مهم پرداخته و بیان و شرح مسأله را در قالب تمثیلهایی زیبا و شاعرانه آورده است. روح در نگاه مولانا-همچون بسیاری از حکما و عارفان روزگارش-موجودی ملکوتی و الهی است که در زندان جسم گرفتار آمده است و بیقراری او در این جهان ناشی از همین امر است.البته گاهی جنبهء عملی عرفان مورد نظر اوست و قیاس و تمثیل او به گونهای است که مخاطب را به نکوداشت روح و سرکوب جسم دعوت میکند و
خلاصه ماشینی:
"جان در انسان کشش و جاذبهای برای رفتن به سوی دریا ایجاد میکند و تن و طبیعت او را از این کار باز میدارد: تخم بطی گرچه مرغ خانگی زیر پر خویش کردت دایگی مادر تو بط آن دریا بدست دایهات خاکی بد و خشکیپرست میل دریا که دل تو اندر است آن طبیعت جانت را از مادر است میل خشکی مر ترا زین دایه است دایه را بگذار،کو بدرایه است دایه را بگذار بر خشک و،بران اندر آ در بحر معنی چون بطان گر ترا مادر بترساند ز آب تو مترس و سوی دریا کن شتاب ما همه مرغابیانیم ای غلام بحر میداند زبان ما تمام 6673/2-2773 و در دفتر ششم همین مضمون را تکرار میکند: دعوی مرغابی کردهست جان ز طوفان بلا دارد فغان بط را زاشکستن کشتی چه غم کشتیاش بر آب بس باشد قدم1 مرغابی صفت بودن انسان،سبب میشود که او هر دو مرحلهء حیات را تجربه کند و هم بری باشد و هم بحری،نه اینکه تنها بر خشکی بازماند و از سیر در دریای روح پرهیز کند: تو ز "کرمنا بنی آدم"شهی هم به خشکی هم به دریا پا نهی که "حملنا هم علی البحری"بدان از "از حملنا هم علی البر،پیش ران 5604/6-6604 (1)-در حدیقه سنایی نیز بیشتر این تمثیل آمده است: بچهء بط اگرچه دینه بود آب دریاش تا به سینه بود تو چو بط باش و دنی آب روان ایمن از قعر بحر بیپایان تمثیل آب و خاک در تمثیل دیگر مولانا وجود آدمی را معجونی از آب و خاک میداند که مجموع آنها گل وجود او را پدید آورده است."