چکیده:
در این مقاله نویسنده اهم مفاهیم مطرح در فلسفهء علم کنونی را توضیح داده است.بحث وی از استقراء شروع میشود و پس از تشریح نارساییهای آن در تبیین معرفت علمی،به راه حلهای بدیل دیگر مانند عملیات گرایی،ابزار انگاری،مکتب تأیید و مکتب ابطال روی میآورد و همهء این مکاتب را با ذکر ادله و شواهد طرح و بررسی و احیانا انتقاد میکند.استنتاج و تبیین علمی،نظریه،قانون،فرضیه و سرمشق در علم،مفهوم مدل و سادگی در تبیین علمی از دیگر مباحث مطروحه در این مقاله است. بحث پایانی نویسنده،مفهوم پیشرفت و حقیقت در علم است و در آن این نکته بررسی میشود که الگوی پیشرفت در علم چیست و بر حسب چه معیاری سنجیده میشود.این مباحث اگر چه به زبان ساده نوشته شدهاند،به هیچ روی ساده نیستند و فیلسوفان بزرگ علم در عصر حاضر هر کدام عمری بر سر این مفاهیم نهادهند و بهرهای از آنها را روشن یا معضلی را حل کردهاند.هنر نویسنده این است که این مباحث مهم را-تقریبا بیکم و کاست-در این مقاله گنجانده است.
خلاصه ماشینی:
"اما آیا اینگونه پژوهش،به دانشمندان شناخت،به معنی بصیرت نسبت به «واقعیت»میدهد؟اگر چنین است،این«واقعیت»چیست؟شناخت«واقعیت» مورد نظر زیستشناس،با شناختی که مثلا در مکانیک کوانتوم دانشمندان در صدد نیل به آن هستند،چه تفاوتی دارد؟آیا انواع گوناگون دانشمندان روش واحدی را به کار میبرند؟روشهای آنان چیست؟نظریهء علمی چیست؟چگونه آزموده میشود؟ اینها،نمونهای از پرسشهای متعددی است که فیلسوف علم میپرسد؛و ما در این فصل بعضی از آنها را طرح و بررسی خواهیم کرد.
گفته میشود استنتاجها یا استدلالهایی که مورد استناد دانشمندان است اساسا استقرایی31است،و این روشی است که آنان در کاوش طبیعت معمول میدارند؛لذا تا روشن شود منظور از استنتاج یا استدلال استقرایی چیست،ابتدا به استدلالهای زیر توجه کنید: الف)همهء فیلسوفان مردمانی غیر عادیاند(مقدمهء اول)؛مردمان غیر عادی (1).
استراوسن5استدلال کرده است(درآمدی به منطق،فصل نهم)که اگر معلوم شود مقدمات استدلالی استقرایی صادقند،دیگر لزومی ندارد این داعیهء خردپسند و معقول را توجیه کنیم که توقع داریم نتیجه هم صادق باشد،زیرا فحوای مفاهیم خردپسند بودن و معقولیت،از زمینههایی به دست میآید که در آنها چنین استدلالهایی صورت میگیرد.
برای فهم بهتر ماهیت این نزاع، نخست بگذرید به مفهوم«تقرب به حقیقت»پوپر،که در آخرین بند بخش گذشته از آن گفتگو کردیم،بازگردیم تعریفی پیچیده و صوری از این مفهوم در بخش 3 ضمائم کتاب وی،حدسها و ابطالها،آمده است،و لکن کلیات این مفهوم،به وضوح در فصل 01 کتابش مطرح شده است: به فرض آنکه امکان مقایسهء مضمون صدق5و مضمون کذب6دو نظریهء t1 و t2 فراهم آید میتوانیم بگوییم که t1 و t2 به صدق نزدیک است یا بهتر با امور واقع تطابق دارد؛تنها به این شرط که: الف)مضمون صدق t2 ،اما نه مضمون کذب آن،بر مضمون صدق t1 فزونی داشته باشد."