چکیده:
این مقاله به موضوع رابطهء علم خداوندی از یکسو و مسأله آزادی انسان از سوی دیگرمیپردازد.یعنی اینکه آیا دو گزارهء زیر هر دو میتوانند با هم صادق باشند یا نه: 1-خداوند در ازل با علم مطلق خود همهء حوادث آینده را میداند. 2-انسان در مورد کارهایی که انجام میدهد آزاد است،یعنی هم میتواند آن کارها را انجام دهد و هم میتواند انجام ندهد. برای روشن شدن این مسأله،ابتدا دیدگاه دو متکلم غربی،یعنی«نلسون پایک»و«الوین پلنتینجا»مورد بررسی قرار گرفته است و سپس دیدگاه فلاسفهء اسلامی در این مورد ارائه شده و پس از آن نیز به مقایسهء دو دیدگاه مذکور(متکلمان غربی و فلاسفه اسلامی)پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"در واقع اگر خداوند ذاتا عالم مطلق باشد(عالم مطلق در جمیع جهانهایی که وی در آنها وجود دارد)،آنچه نتیجه میشود آن است که در جهان W ،خداوند در زمان T 1 معتقد نبوده که جونز در زمان T 2 فعل X را انجام خواهد داد؛بلکه به عوض آن،خداوند بر این اعتقاد بوده که جونز از انجام فعل X امتناع خواهد ورزید.
جامی در اینباره میگوید: به ما اختیاری که دادی به کار ندادی در آن اختیار اختیار سزد گر زحیرت برآریم دم چو مختار باشیم و مجبور هم!1 3-نتیجه و نظر اگر ما به تحلیلی که از علم الهی داشتیم و نیز به تحلیلی که از آزادی انسان داشتیم،بازگردیم؛جواب این مسأله بر ایمان بسیار روشن خواهد بود که:آیا علم ازلی خداوند با آزادی انسان سازگار است؟ جواب مثبت است؛اما،علم به آن معنایی که گفتیم و آزادی به این معنا که توضیح دادیم.
جدا این تعبیر که میگوید:«این امر ذاتی خداوند نیست که اعتقاداتی را که در یک جهان ممکن پذیرفته،در جیمع جهانهای ممکن بپذیرد»یعنی چه؟و بر کدام مبنا و قاعدهء فکری؟و یا اینکه:«این ویژگی کاملا متفاوت ذاتی اوست که فقط اعتقادات صادق را بپذیرد»یعنی چه؟منظور از اعتقد صادق،در ازل و پیش از آفرینش جهان چیست؟و این ویژگی کاملا متفاوت ذاتی خداوند،از کجا نشأت مییابد؟این گزارههای گزاف و بیمبنا کجا و آنچه ما،از دیرباز داریم کجا؟ بار دیگر به دقتهای فلاسفهء اسلام در مورد علم الهی و ماهیت و حدود آزادی انسان بازگردید؛و بار دیگر دقت و ظرافت کار متفکرانمان را ملاحظه کنید؛آنگاه خواهید دید که از که بریده و با که میپیوندم!شاید هم حق داشته باشیم که با آن اصالتها بیگانه شده،با این نمایشها انس بگیریم که آنها دو عیب دارند:قدیماند و خودی!و اینها دو حسن:غربیاند و جدید."