چکیده:
در این مقاله که در سالهای رونق اندیشههای مارکسیستی نوشته شده،نویسنده ضمن بیان مفاهیم اساسی فلسفه به نقد فلسفهء ماتریالیستی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"به علاوه چنانچه خواهیم گفت نویسنده بحث را هدف و جهت سیاسی،اقتصادی میدهد و فلسفه فهم حقیقت است برای حقیقت نه برای نان و آب و سیاست و حزب!!اینک انتقاد ما به سایر قسمتهای نظریات فوق ذیلا خلاصه میشود: 1-هدف معقول و عقل پسند در فلسفه،سعادت واقعی و حقیقی بشر است و در سخنان نویسنده اسمی از آن برده نشده بلکه از اول هدف را بهبود زندگی مادی قرار داده و فلسفه را در چهار دیوار ماده و مادیات محبوس ساخته است،از این جاست که گمانی که عوام درباره مادیین نموده و آنها را پیرو هوی و هوس پنداشتهاند درست به نظر میرسد،زیرا مادیون چون زمام فهم و دانش خود را به دست هوی و هوس سپردهاند،لذا هدف مادی و فلسفهء مادی را تعقیب نموده و از هدفی معقول و حقیقی و فلسفهء درست و مطابق حقیقت،باز ماندهاند،و ما در سابق گفتیم که فلسفه اولی ما را به بسیاری از مسائل فلسفی و علمی که به طور مستقیم و غیر مستقیم با زندگی مادی و معنوی آدمی مرتبط و در سعادت حقیقی او مؤثر است راهنمایی مینماید،فرضا اگر یک نبرد سیاسی و انقلاب اقتصادی برای بهبود زندگی مکادی انسان لازم و مفید باشد،آیا باید تنها نظر را به آن دوخته و از مقایسه و تطبیق آن با سعادت واقعی چشمپوشی کنیم؟ 2-فلسفهای که به منظور نبرد سیاسی و انقلاب صحیح اقتصادی و به قول لنین که میگوید:«بدون یک تئوری انقلابی جنبش انقلابی غیر میسور است» تعقیب شود فلسفه و اسلوب واقعی نیست،بلکه تنها آلت رسیدن به این هدف ناچیز است،گو این که از حقیقت و واقع فرسخها راه و میلیونها سال دور باشد،و به عبارت دیگر این فلسفه نسبی است نه واقعی،البته این اشکال دامنگیر ما نخواهد شد؛زیرا هدف را سعادت واقعی که فلسفه و علوم حقیقی ما را بدان رهنمایی میکنند و حاصل و نتیجهء تمام رشتههای فلسفه و علوم است،نه تنها یک رشته فلسفه و علوم مادی،میدانیم،این است در مباحث خود زمام بحث را به دست حقیقت سپرده و منطق و استدلال صحیح را دنبال مینماییم و به هر جا رسیدیم و به هر مرحلهای که علم و منطق ما را سوق داد میرویم و نتیجهء مجموع معلومات و دانش خود را پس از سیر تمام مراحل فلسفی و علمی از آغاز تا انجام و ملاحظهء آنها با یکدیگر و جمع و تفریق و معنا و آنها،سعادت واقعی میدانیم؛خواه مادی باشد یا معنوی و خواه با تحول و ابتکار جور درآید یا با(به قول مادیین)با جمود و ارتجاع."