چکیده:
فمینیسم به قرائت پست مدرن با پذیرش این اصل که اساس ستمهای وارد بر زنان از ناحیه وجود فرهنگ مرد سالاری است،مرکز ثقل سلطه این فرهنگ را در رویکرد معرفتشناسی مدرن میداند.لذا فمینیستهای جدید را میتوان به نوعی،نقد گرایشهای فمینیستی دیگر و شورشی علیه معرفتشناسی مدرنیسم دانست.
نویسنده در مقاله حاضر که نقد«معرفتشناسی فمینیسم»را موضوع تحقیق قرار داده است ضمن برشمردن ویژگیهای معرفتشناسی معاصر وجه تنافی آن را با نقش جنسیت،دیدگاه، ارتباط و...تبیین نموده و سپس به نقد و چالشهای معرفتشناسی فمینیسم خواهد پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"ویژگی اساسی آن،که چالش با مواضع معرفتشناسانه مدرنیته است را میتوان چنین شمارش نمود: -ضدیت با نظریه بازتاب در معرفتشناسی -نفی سوژه شناساگر و خود مختار و تاکید بر ادغام سوژه و ابژه -نف امکان بی طرفی عقل و تاکید بر تاریخی بودن عقلانیت و معرفت -ضدیت با وحدتگرایی،1مرکزگرایی و مرجعیت باوری2و موافقت با انشعاب و تنوع تکثرگرایی3 -نفی اصول و قواعد عام و جهان شمول برای همه زمانها و مکانها و تاکید بر تعیین کنندگی گفتمانها و فرهنگها در کردارها و اشکال زندگی -نفی هرگونه قطعیت و اعتقاد به نسبیت4و نسبیتگرایی5و نفی روایتهای کلی مدنیته6 بنابراین پست مدرنیستها برخلاف نظریات مدرنیستی که با جزمیت تام،نسخهها و روایتهای کلی مدرنیته را نسخههایی جهان شمول و فراگیر میخواندند،از سنت و زبان و تاریخ به منزله پیش زمینه فهم انسانی،سخن میگویند و در نتیجه در برابر تاکید مدرنیته به نسخه واحد و یگانه خود،بر کثرتگرایی و چندگانی تاکید میورزند.
برابر با دیدگاه مزبور ابزار و منبع معرفت،حس،عقل، شهود عرفانی و وحی است که براساس آن انسان خواهد توانست با مراجعه به عقل و حس برخی از معارف مورد نیاز،و با مراجعه به شهود عرفای و وحی برخی دیگر را اصطیاد نماید و با پیروی از نظریه مبناگرایانه در معیار صدق،دیدگاه رئالیسمی داشته باشد اما معرفتشناسی فمینیستی که با انحراف در معیار و ابزار شناخت گرفتار شکاکیت مدرن و نسبیگرایی نمیتواند با مقولاتی چون یقین و اعتقاد و ایمان اسلامی سازگار باشد و نه هیچ حکمی و قصدی از احکام شریعت و مقاصد شارع فهمیه میشود."