چکیده:
وقف را از جنبهها و زمینههای گوناگون میتوان بر رسید و در کانون توجه قرار داد.نوشتار حاضر،میکوشد وقف را از پنجرهء زبان و ادب فارسی به تماشا بنشیند. ازاینرو پس از مقدمه و تبیین اجمالی جایگاه وقف در فرهنگ ایرانی و اسلامی، به معانی وقف در ذهن و زبان گویندگان فارسی میپردازد.در این بررسی مختصر، نخست معنای حقیقی وقف یادآوری میشود و سپس معانی مجازی وقف در ادب فارسی مورد مطالعه قرار میگیرد.نقد آسیبشناختی«وقف»در نظم و نثر فارسی، بخش دیگری از این نوشتار است.
خلاصه ماشینی:
"به گفتهء بیدل دهلوی:هرچه در دل گذرد وقف زبان دارد شمع سوختن نیست خیالی که نهان دارد شمع خواجوی کرمانی نیز وقف را نماد ایثار و فداکاری در راه معشوق دانسته است: ملک جهان کردهایم وقف سر کوی یار گوی دل افکندهایم در خم چوگان عشق همو در جایی دیگر از دیوانش میگوید: دو جان وقف حریم حرم او کردیم و اعتماد از دو جهان بر کرم او کردیم امیر شاهی سبزواری بر آن است که «نقد هستی»را وقف خمخانه کند:هر شب از مستی،به سوی خانه ره گم میکنم نقد هستی،وقف بر خمخانه و خم میکنم سنایی هم در حدیقة الحقیقه میگوید تا کسی جان و مالش را وقف نکند و از آنها درنگذرد،از عالم غیب نصیبی ندارد؛زیرا آدمی هرچه دارد از او است، پس نباید در راه او بذل جان و مال دریغ کند:جان و اسباب از او عطا داری پس دریغش از او چرا داری؟ جان و اسباب در رهش درباز 1lبر ره سیل و رودخانه مساز وقف کن جسم و جان را بر غیب تا بوی کلیدش اندر جیب در این ابیات،سنایی برای وقف دلیل هستیشناختی میآورد.
صائب تبریزی هم از بیمبالاتی در حفظ موقوفات در روزگار خودش خبر میدهد و رندانه این بیمبالاتی را دلیلی میآورد برای آنکه خود را وقف معشوق کند تا زودتر خراب و مست 2lچون هرچه وقف گشت به زودی شود خراب کردیم وقف عشق تو ملک وجود خویش شاعر دیگری نیز گفته است:به خیر خلق مرا گشته دل دو صد پاره گلیم وقف بلی زود میشود پاره از ابیاتی که پیشتر یادآوری شد و مشابه آنها چنین برمیآید که در قرون گذشته، گاهی در حفظ و نگهداری موقوفات اهتمام لایق و شایستهای نمیشده و پارهای از موقوفات رو به فرسودگی میگذاشتند."