خلاصه ماشینی:
"و این معنی رایکی از دانایان در دو سه بیت یاد کرده است: {Sدعوت عقل آشکارا کن که عمرت بعد ازین#در دهان ماهی تقدیر چون ذا النون شود#عیش عقل آنگاه خوشتر در صفای وقت دل#کانتهای دور جان تا ابتدا مقرون شود#بگذر از بنده مزاج و دور باش از دام حس#هر که با دو نان نشیند همت او دون شود#از نشاط و خرمی بر آسمان گردن فراز#کین سر ترکیب روزی در زمین مدفون شود#چون بود کامل کسی در خطۀ کون و فساد#کو نداند چون درآید یا نداند چون شودS} صل لذت عقلی را با لذت حسی چگونه نسبت توان کرد!تو نفس خود را بعقلدرمییابی،نه آنچه بحس.
و این حالتی بغایت دشخوارست،چه ما میدانیم که اگر کسی چیزی را کهدوست میدارد،و ازوجدا میشود؛عذابی سخت بدو میرسد،با آنکه هزار چیز دیگر باشد که آنرا دوست میدارد که بدیشان مشغول تواند گشت،و عذاب فراق آن یک دوستبدین دوستان[109 ب]دیگر آسان بر خود میتواند کرد.
ناگاه[113 پ]چون از خواب درآید،از آن حالتها هیچ درنیابد،و حسرت آن در دلش بماند،و حالشچنان بود که درین قطعه یاد کردیم: {Sکار دل کان خراب میدیدم#دوش چو زر ناب میدیدم#خود و دلدار هر دو مست و خراب#بر یکی جامه خواب میدیدم#که ز لعلش نبات میخوردم#که ز جرعش شراب میدیدم#که ز لطفش نواخت بود مرا#که ز نازش عتاب میدیدم#من بیدل میان لطف و عتاب#لذت بیحساب میدیدم#زان خط چون خضر ز آب حیات#کار خود بس بآب میدیدمS} {Sزان دو زلف شکسته بستۀ او#خانۀ غم خراب میدیدم#دست بر چشم من نهاد از شرم#که منش بیحجاب میدیدم#دست برداشت چشم بگشودم#این همه خود بخواب میدیدمS}مثال 3:دنیا از آنروی که چون بچشم ظاهر در وی نگری خوب نماید،و چون بچشم عقل در وی نگاه کنی بغایت زشت نماید."