چکیده:
آیندة انقلاب اسلامی موضوع مهم و پیچیدهای است که تأمل پیرامون آن، به گفتگویی ضروری میان هواخواهان و مخالفان انقلاب اسلامی مبدل شده است. این پرسش که آینده انقلاب اسلامی چگونه میشود؟ و بر اثر چه علل و عواملی به انسداد یا بسط باطن خود میرسد؟ آنچنان اهمیت یافته که بخش زیادی از مطالعات و مناقشات، پیرامون انقلاب اسلامی را به خود اختصاص داده است. معمولا در پاسخ به این پرسشها، سه دیدگاه عام وجود دارد که بر حسب استدلالی قیاسی و تحلیلی میکوشند از فرجام انقلاب اسلامی سخن بگویند؛ تداوم لابشرط انقلاب اسلامی، استحاله لابشرط انقلاب اسلامی و تداوم مشروط انقلاباسلامی، سه رویکرد موجود در این بارهاند که معمولا معطوف به آنچه در جمهوری اسلامی در حال رخ دادن است سامان مییابند. این مقاله ضمن نقد و تحلیل هر یک از این سه دیدگاه، میکوشد با تمایز نهادن میان حقیقت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، بر تداوم لابشرط انقلاب اسلامی و تداوم مشروط جمهوری اسلامی تأکید کند.
The future of Islamic Revolution is a complex subject, and certainly a matter with considerable importance which has been hotly debated by those who support or reject the revolution. The major question is what will happen to Islamic Revolution and how it would develop or meet its obstruction in the future.The author presents a discussion on three current attitudes toward the above questions and analyzes the future, considering a comparative and analytical reasoning based on the current events in Iran. The attitudes include unconditional continuation, unconditional transformation and conditioned continuation of Islamic Revolution. He thoroughly differentiates between Islamic Revolution and Islamic Republic, and stresses the former being associated with unconditional continuation and the latter with conditioned continuation.
خلاصه ماشینی:
این دوره که در انقلاب ایران، از قیام 19 دی 1356 آغاز و تا اوایل سال1362 ادامه مییابد نشان میدهد که پس از حذف آخرین نیروهای برانداز انقلاب یعنی حزب توده، جمهوری اسلامی به مرحله تثبیت خود رسیده است.
بسیاری بر این باورند که آینده انقلاب اسلامی از آینده جمهوری اسلامی قابل تفکیک نیست، اما باید به درستی بر این نکته تاکید کرد که جمهوری اسلامی، کالبدی است که در آن، روح انقلاب اسلامی حلول کرده و ظرف تحقق آن در سالهای پیش از ظهور شده است.
انقلاب اسلامی نیز گرچه با تأخیر بسیاری پس از ظهور اسلام به پیروزی رسید، اما ذات و حقیقت او نه مقید به رخداد بهمن 57، بلکه در کلیت تاریخ، جریان دارد و سالهای سال است که در تاریخ پس از عصر نبوی| به این سو سرگردان شده بود .
حتی اگر از منظری اخباری نیز به حوادث احتمالی سالهای پیش از ظهور نظر کنیم، در مییابیم که این انقلاب، نشانههایی در گفتار پیشینیان دارد که ما را از تجلی آن روح بزرگ در واقعه انقلاب اسلامی خبر میدهند؛ البته به شرطی که فردی ظهور کند تا از طریق روح ملکوتی خویش با آن حقیقیت، مرتبط و بدین گونه راهبری این انقلاب را برعهده گیرد.
این نشان میداد که تجسم این روح در کالبد نظام بر آمده از انقلاب اسلامی، هرگز به معنای تلازم همیشگی آن دو نیست و هر لحظه ممکن است از آن جدا و در کالبد دیگری دمیده شود یا به همان حقیقت جاری در تاریخ بپیوندد.