چکیده:
هم خود را از موضع اتهام خارج نماید.لذا آن امام را با تعظیم و تکریم به بغداد دعوت کرد. امام علیه السلام از توطئهی مأمون به خوبی مطلع و آگاه است،لذا نگرانی خود را از این سفر اعلام میکند و سفارشهایی خاص مینماید.توطئهی مأمون نسبت به ازدواج امام جواد علیه السلام،با دخترش ام الفضل اوج نیرنگ سیاسی او است، زیرا هم از قیامهای علویان جلوگیری میکرد و هم تظاهر به دوستی اهل بیت علیهم السلام مینمود و هم امام جواد علیه السلام را با زندگی درباری مأنوس میکرد.بالاخره،امام جواد علیه السلام هم در راستای اهداف نیای بزرگوار خویش، تلاشهای مهمی را در حوزههای معرفتی،سیاسی و اجتماعی که برای دستگاه خلافت غیر قابل تحمل بود صورت داد و لذا با استفاده از یک توطئهی حساب شده آن بزرگوار را توسط ام الفضل به شهادت رساندند. دهمین امام شیعه،امام هادی علیه السلام،پس از امام جواد علیه السلام،به منصب امامت رسید.ظهور جنبشهای علویان و ا قبال گستردهی مردم نشان از محوریت امام علیه السلام،و فضای اجتماعی و سیاسی متمایل به او داشت،که متوکل عباسی آن را بر نتابید و برای قطع ارتباط آن حضرت با مردم به خصوص یاوران او، امام علیه السلام را از مدینه به سامرا آورد و آن حضرت را در معسکر جای داد و تضییقات سخت و گوناگونی را نسبت به آن بزرگوار اعمال کرد.امام علیه السلام هم علیرغم این دشواریها و تنگناها مسیر نیاکان خود را حتی در قالب تقیه تا سر حد شهادت ادامه داد. دورهی امامت امام حسن عسکری علیه السلام در تداوم این دوره هم،به صورت کاملا مشابه سپری گردید. بعد از شهادت امام رضا علیه السلام،رسما امامت،وارد دورهای پر رنج و پر فراز و نشیبی میشود و دوره امامت امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام، رقم میخورد.در این دوره،دشواریها به اوج خود رسیده،خرده گرفتن و کمی سن آن امام همام،ظهور واقفیه،تشدید خفقان،از مظاهر این دشواریاند.امام جواد علیه السلام،در عین کمی سن،دارای همان ویژگیها و خصوصیاتی بود که سایر ائمه علیهم السلام،بودند،لذا مأمون احساس خطر میکرد و از سوی دیگر،مأمون متهم بود که امام هشتم علیه السلام را به شهادت رسانده،پس باید با امام جواد علیه السلام بهگونهای رفتار میکرد که هم ایشان را زیر نظر بگیرد و
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده،پس باید با امام جواد علیه السلام به گونهای رتفار کند که بتواند خود را از موضع اتهام خارج نماید،لذا با نوشتن نامهای همراه با تکریم و تعظیم و احترام فراوان،آن حضرت را به بغداد دعوت کرد،تا هم از نزدیک ایشان را زیر نظر داشته باشد و ارتباط شیعه با ایشان را کنترل کند و نیز از بروز نهضتهای علویان و دیگر نهضتهای مخالف که گمان میرفت بعد از شهادت حضرت رضا علیه السلام اوج گیرند،جلوگیری نماید.
شیخ طوسی در ابواب تقیه،روایتی را از آن حضرت بیان میکند،که مفهومش چنین است: «قال:کتب رجل من بنی هاشم الی ابی جعفر الثانی علیه السلام:انی کنت نذرت نذرا منذ سنین ان اخرج الی ساحل من سواحل البحر الی ناحیتنا مما یرابط فیه المتطوعة نحو مرابطهم بجدة و غیرها من سواحل البحر،افتری جعلت فداک،انه یلزمنی الوفاء به او لا یلزمنی؟او افتدی الخروج الی ذلک الموضع بشیء من ابواب البر،لا صیر الیه ان شاء الله تعالی،فکتب الیه بخطه،قراءته:ان کان سمع منک نذرا حد من المخالفین فالوفاء به ان کنت تخاف شنعته،و الا فاصدف ما نویت من ذلک فی ابواب البر»(السید الحسینی القزوینیت،9141 هـ،621)؛مردی از بنی هاشم به امام جواد علیه السلام،نامهای نگاشت و پرسید که من سالهاست نذری نمودهام که به سواحل دریا برای نگهبانی و مرزبانی خارج شوم و به جده بروم،آیا باید به این نذر وفا کنم یا این که میتوانم به جای آن،کار خیر دیگری انجام دهم؟حضرت با دستخط مبارک خودشان نوشتند:اگر مخالفین،از نذر مطلع شده و از سرزنشهای آنان بیم داری،باید به این نذر وفا کنی،و اگر نشنیدهاند و سرزنشی در کار نیست،میتوانی به جای آن کار خیر دیگری را انجام دهی."