چکیده:
صفات الجواهر یکی از دهها جواهرنامهای است که در گذشته به زبان فارسی نوشته شده است.جواهرنامهها را عموما ار روی الجماهر فی الجواهر ابو ریحان بیرونی نوشتهاند،اما صفات الجواهر نجم الدین اسکند آملی که از ایرانیان مهاجر ساکن هندوستان بود و در قرن یازدهم به رشته تحریر درآمده متفاوت است. این مقاله یکی از پنج رسالایست که نجم الدین اسکندر با عنوان آیینهء اسکندری نوشته است.رسالههای دیگر وی دبارهء کرامات اهل ایمان،تقویم،شروط دعا و سرگذشت عارفان و حکیمان است و نسخهء خطی آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود.
خلاصه ماشینی:
"*** لغتنامه ابرش رنگ سرخ و سفید درهم آمیخته و اسبی که نقطهها مخالف رنگ براو باشد ابریق:ظرف سفالین برای شراب،کوزه آب ادهان جمع دهن بهمعنی روغن اشهب رنگ سپید که سپیدی آن برسیاهی غالب آمده باشد،سپیدی که به سیاهی زند،مجازا بهمعنی روشن و روز اغبر گردآلوده،به رنگ خاکی اکسیر کیمیا اکوان گل ارغوان،نام دیوی در شاهنامه،جمع کون بهمعنی مخلوق باباغوری از اقسام عقیق است بالیده آدمی و درخت را گویند که تنومند و بلند شده باشد بئر مروارید بسد به ضم اول و فتح ثانی:مرجان بلارک شمشیر جوهردار،نوعی فولاد بلسان نام درختی مشهور در مصر،بید انجیر تجاویف تجمع تجویف بهمعنی خلاء میان چیزی جمع تدهین به معنی؟؟؟ جرب گر و گرگین شدن جوز گردو خیره غباری که در پیش چشم آید،سرگشته،حیران داءالفیل بیماری فیلی دهنیت چربی رصاص قلعی،سرب رکدار نقطهدار رمد ورمی که در ملتحمهء چشم پیدا شود،درد چشم رواق پیشگاه خانه،ایوانی که در مرتبه دوم ساخته شده ساخ احتمالا ساقه سپرز طحال سطبر ستبر،گنده،غلیظ سعال سرفه،سرفه خشک سفته سوراخ شده سفیدآب گرد سفیدی برای نقاشی و آرایش سقلاب نام ولایتی از روم سنبل الطیب گیاهی علفی و پایا،سنبل هندی را به عربی سنبل الطیب گویند سندروس صمغی باشد شبیه کاه ربا و روغن کمان را از آن پزند،دخانش نافع بواسیر باشد و نیز رنگ سرخ سنون دارویی که بردندان مالند و هرچیزی که دندان را تابان و روشن نماید سوده نرمه و آنچه از سودن و سائیدن و مالیدن بهدست میآید سیماب جیوه و معرب آن زبیق است شوخطه خوشه صمغ شیره گیاه صوف پشم گوسفند،نوعی پارچه پشمی طارد راننده،رادع طلی کردن مالیدن نام رگی است که از؟؟؟آمده است و نیز دردی که در آن رگ بههم رسد عسرالبول شاشبند عقد سلک مروارید،گلوبند غبر خاک فضی بواسیر،رنگ سرخ قرحه زخم قرنفل گیاهی یک ساله و پایا(حسن یوسف)،دارویی نافع برای بواسیر قوبا خشونت و درشتی است که با خارش در پوست بدن پیدا شود قوت باه نیروی جنسی کحل سرمهکشی،کحل:سنگ سرمه کماری از پسران یافث بن نوح لاخ جای و مقام لش لاشه لون رنگ مبرد سبب خنکی بدن،کاهنده تمایلات جنسی مبروص مبتلا به بیماری پیسی مبلوع چیز فرو برده و فرو خورده متکون وجود یابنده،هستییاب،جمع کون بهمعنی مخلوق متلألأ تابان،درخشنده مدبر پرورده شده مدهون چرم دباغی شده،در عربی روغن مالیده شده مرعش نوعی کبوتر سفید دورپرواز مسحوق سوده و کوفته ملادوغ مار گزیده ملتحم جراحت ملسا طناب و یا چوبی که برآن چیزی آویزان کنند منشط خوش اهل گردیدن مرد،خداوند ستور،بانشاط ریش روان،مرضی است؟؟؟ نحاس مس نسق نظم دادن،منظم نیسان ماه هفتم از ماههای رومی یافث پسر نوح *** پینوشتها -------------- (1)."