خلاصه ماشینی:
"در آن نوشتار،کوشیده شد تا پاسخی یافته شود برای این سؤال:«چرا در شعر شاعران مذهبی معاصر،آنچه به رسول خدا-صلی الله علیه و آله- اختصاص دارد کمتر است از آنچه به برخی دیگر از اولیای دین اختصاص داده شده است.
در آن گفتار از دو زاویه این پرسش پژوهیده شد:اول اینکه شعر مذهبی معاصر ما دنباله سنت شعر شیعی است که به شکل یک جریان از دوره صفویه شروع شد و هدف آن بیش از هر چیز ترویج مبانی تشیع بوده است،و دوم این که شاعر-جز در موارد استثناء- (به تصویر صفحه مراجعه شود) مؤسس نیست و تلقی خود را از مشهورات میگیرد.
4. نسبت دیگر ماجرای معراج با اسطوره،آن است که اصلا بنا بر روایات معراج،پیدایش بسیاری از امور بعدی به خصوص اموری که در تاریخ مقدر است که در اسلام اتفاق بیفتد،به همین شب، نسبت داده میشود و این تعریف دقیق اسطوره است:روایتی که پیدایش یا چیستی اموری در زمان حال را به زمان و مکانی ازلی نسبت میدهد.
در این باز تولید،این بار جنبه «اید ئو لوژیک»غلبه دارد،چنانکه حتی طاهره صفار زاده،در شخصیت سلمان که تا آن زمان بیش از هر چیز جنبه عرفانی میداشته است،یک نماد برای«ایران» میسازد؛«ایرانی»که اسلام را به عنوان راه نجات کشف میکند(و این هم جنبه ناسیونالیستی دارد و هم نبه ضد افراطی در برابر ناسیونالیسم دوره پهلوی)و از طرف دیگر،صفار زاده در سلمان،نمادی از«رفتن»میبیند؛مفهومی که بعدها در شعر علی معلم دامغانی،به«هجرت» تبدیل شد و با اتکا به قصص انبیاء،به خلق شعری با کار کردهای کامل یک شعر اسطوره گرا منجر شد."