خلاصه ماشینی:
"او آنگاه در توضیح نسبت میان اسطوره و واقعیت و اینکه راویان اسطوره،از بیان امور ناممکن چشم پوشیدهاند،درباره منشأ اساطیر گفت:«مسلما این سرگذشتها(اسطورهای) یکباره به وجود نمیآیند و طی زمانهای دور و دراز شکل میگیرند و راویان آنها اندیشمندان گمنامی هستند که مرغ اندیشههایشان بسیار بلند پروازتر از ما بوده است.
دکتر آموزگار در ادامه با اشاره به اینکه از قرن نوزدهم،همه، اسطورهها را غیر تاریخی خواندند اما نتوانستند از اسطورههای کتاب مقدس درباره توفان و برج بابل خود را کنار بکشند،گفت:«با مطالعه این کتاب میتوان پی برد که اسطورهباوران،اسطورهها را راست میپندارند.
گرچه جوامع مدرن به تدریج طی زمان رابطه حیاتی خود را با اسطوره قطع کردهاند اما در عین حال تلاش مستمری برای معنا بخشیدن به زندگی و تجربه زنده بودن در جوامع جدید در جریان است که از طریق اسطورهها به عنوان سرنخ زندگی بشر پی گرفته میشود».
به همین دلیل این پیشنهاد که واژه افسانه را به جای اسطوره به کار ببریم،جا نیافتاده است؛ حال آنکه واژه اسطوره امروزه در زبان فارسی جای خود را باز کرده است و کتابهای زیادی با همین عنوان(اسطوره)امروزه به فارسی ترجمه و نوشته میشود که از جمله آنها میتوان به همین کتاب بسیار ارزشمند«دانشنامه اساطیر جهان»اشاره کرد».
دکتر اسماعیلپور با اشاره به اینکه اسطوره در زمان حاضر قداست خود را از دست داده اما به هر روی،نمایانگر کهن الگوهای مشترک بشری است،اظهار داشت: «وجود این کهن الگوهای مشترک ما را به بنمایههای مشترک اسطورهای در میان ملتها و اقوام گوناگون رهنمون میسازد."