خلاصه ماشینی:
"پازولینی تاکید میکند که نگره او نسبت به آن سه عنصر پیش گفته کاملا بیان گرا(اکسپرسیونیستی)است و این کارکرد اکسپرسیونیستی اساسا دوگانه است؛ یعنی هم شهود نقش بارزی ایفا میکند که مربوط به کمونیسم عاطفی وی است و هم نکات منحصر به فرد سبک شناختی-فنی در آن از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند به نحوی که پازولینی اذعان میکند که بیشتر به نماهای کوتاه علاقهمند است و چندان به پلانهای طولانی و بلند نمیپردازد.
پازولینی برای آشکار کردن بیشتر این تصرف از سوی بورژوازی و ضد تصرف از سوی پتانسیل رادیکال فرهنگ عامه،عملا دست به یک موضعگیری اخلاقی میزند چرا که سینمای او اساسا موضعگیرانه است و شاید پربیراه نباشد که سینمای او را سینمایی مارکسیستی بدانیم.
به نظر میرسد پازولینی پیشنهاد میکند همانگونه که گدار و آنتونیونی تواستند سبکی قاعدهشکن و انقلابی را در حوزه زیباییشناسی سینما ایجاد کنند به همان میزان باید این دگردیسی و انقلاب را در وجه اخلاقی-سیاسی به کار میبستند تا واقعا پا به سینمای شعر فردا میگذاشتند.
گره مارکسیسم او با استالینیسم ایتالیایی که مبتنی بر پدرسالاری،اقتدارگرایی و مصلحتجویی است،سرناسازگاری دارد؛مثلا او در فیلم«پرندگان کوچک و پرندگان بزرگ»به نقد سیاستهای پالمیرو تولیاتی-دبیر کل حزب کمونیست ایتالیا-میپردازد و از طریق استعاره، نقدی بنیان برانداز از شیوه سیاست استالینیستی تولیاتی به دست میدهد و رمز گرایش انکارناپذیر او به چپهای افراطی شاید در همین نکته نهفته باشد چرا که او اساسا خواه از نظر اخلاقی و خواه از نظر جنسی،خود را متعلق به این طیف سیاسی و نیز طبقات فرودست شهری و اجتماعی میدانست."