خلاصه ماشینی:
"رصد کردن و نقد حکومت،اگر با دیدگاهی انسان محور صورت بگیرد و اگر حاکمان همه منتقدان را دشمن خود ندانند،منجر به تنظیم قدرت خواهد شد؛یعنی اینکه قدرت حاکم به عاملی مؤثر برای پیشرفت جامعه تبدیل میشود و دیگر«به هر شکلی»درصدد به تسلیم واداشتن دیگران در برابر خواست خود نخواهد بود.
آیا هنر فیلم باید به سیاست بپردازد؟و در مقابل موقعیتها و شرایط سیاسی،لا اقل در برههها و موقعیتهای خاص رسالت و تعهدی دارد؟آیا هنر به عنوان جزئی از شاکله فرهنگی(فرهنگ به طور عام)نمیتواند و نباید از تاثیر پذیرفتن و انعکاس دادن وضعیت سیاسی به دور باشد؟آیا هنر فیلم در کشور ما در شرایطی که این کشور در جنگی تحمیل شده در برابر تمامی نظام سلطه که در برابر صفآرایی کرده بودند ایستاده میتوانست بیتفاوت بماند؟این سؤال برای کشورهای مورد تجاوز قرار گرفته(و نیز تجاوزگر)جنگ جهانی دوم مطرح شده است و پاسخ از سوی هنرمندان فیلمساز«نه»بوده است.
اگر اثر هنری به امر سیاسی بپردازد آیا به لحاظ هنری دچار افت و تنزل میشود؟موضوعات سیاسی از آنجا که به زمان و شرایط خاص تعلق دارند اثر را زمانمند میکنند و برای آن تاریخ مصرف قائل میشوند؛درحالیکه اثر هنری در شکل آرمانی و مطلوب خود به دنبال آن است که فراتر از زمان باشد و در طول سالها و دههها و بلکه قرنها تازگی و حیات خود را حفظ کند؛همچنانکه در حوزه ادبیات(به طور خاص شعر)و در حوزه نمایشنامه نمونههایی وجود دارند که قرنها را درنوردیدهاند."