خلاصه ماشینی:
"البته دکتر عبادیان براساس چهارچوب فکری و نظری ویژه خود که بیتاثیر از حال و هوای نسلش نیز نبوده،به چند و چون در باب فلسفه و تفکر فلسفی درایران پرداخته و به ویژهآرایی در باب جریان چپگرایی در ایران ارائه کرده است که به هر روی جای بحث و نقادی بسیار دارد.
فضا طوری است که شما به هر حال ناچارید در دانشگاه به فلسفه تحلیلی توجه کنید اما همچنان که گفتم،فلسفه تحلیلی را در ایران بیشتر بعضی از روشنفکران خاص پیش بردهاند که شاید ندرتا دانشگاهی هم بوده باشند....
بر این اساس من معتقدم باید درباره چند رویکرد فرهنگی و نظری سوسیالیسم هم تامل بیشتری کرد؛اول اینکه آیا میتوان انسانها را دائما انقلابی نگه داشت؟آیا انسانها تنها زمانی انقلابی و خروشان هستند که منافع فردی یا گروهیشان خدشهدار شود و پس از استقرار انقلاب و برآورده شدن نیاتشان به کنج زندگی خصوصیشان بروند؟آیا یک جامعه انسانی پس از یک دوره گذار انقلاب،احتیاج ندارد که دورهای هم در حالت صلحآمیز به سر ببرد؟ آیا در غیر این صورت ارزشها و معیارهای انقلابی تحقیر نخواهند شد؟نکته دوم اینکه آیا امکان بدل شدن اعضای هیات حاکمه و رهبران حزب به یک طبقه جدید وجوجد دارد،در حالی که شعار جامعمه سوسیالیستی،جامعه بیطبقه است؟نکته دیگر این است که آیا میتوان دقیقا انسانی تربیت کرد که دائما براساس این«معنویت»عمل کند که منافع خصوصیاش را به پای منافع جمعی فدا کند؟آیا انسان همواره تعامل با دیگری را ترجیح میدهد یا خصومت با او را؟اینها حاصل تجربیات خود من هستند اما شاید تاکنون کسان دیگری به آنها پاسخ داده باشند."