خلاصه ماشینی:
"اگر«تقوا»را مهمترین«ارزش»فرهنگی در اسلام بدانیم و نظام جمهوری اسلامی ایران را نیز یک نظام اسلامی بدانیم این پرسش مطرح میشود که چرا برخلاف دیگر دولتها،پذیرفتن ارزشهای فرهنگی و تابعیت سیاسی دولت جمهوری اسلامی ایران،موجب نمیشود افرادی که«ایران الاصل»نیستند،بتوانند بهعنوان «شهروند ایرانی»به رسمیت شناخته شوند؟ اساسا جدا از بحث اسلام چرا شرایط و مراحل اعطای«شهروندی ایرانی»به افرادی از ملل دیگر،چه قبل و چه بعد از انقلاب حتی از شرایط برخی کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی سختتر بوده و هست؟طبعا ریشه این مسئله را نمیتوان در دین اسلام جستوجو کرد چرا که در دستورات اسلامی هرگزنژاد،قومیت و تبار نمیتواند عاملی برای تبعیض میان انسانها در برخورداری از حقوق اجتماعیشان باشد،بهویژه وقتی این شهروندان،مسلمان باشند و تابعیت حکومت اسلامی را پذیرفته باشند.
اگر درباره سیاست خارجی کشورمان،در حالت غفلت از مصالح دولت جمهوری اسلامی بیندیشیم و به سادگی،با فرض آن به مثابه یک دولت نیمه مدرن معمولی جهان سومی(یکی در میان دیگران)سخن برانیم،در واقع در تاریخ جدید کشورمان حضور نداریم،پس وجود نداریم؛نتوانستهایم همچون اکثریت جامعه ایرانی،در بهمن 75 دوباره متولد شویم؛در خلأ میاندیشیم؛مقولات فکری و داوریهایمان دچار بحران مصداق است؛ایرانمان معنایی ندارد زیرا عینیتی ندارد؛وطن(چیزیکه به گفته هایدگر تمام تحولات بزرگ تاریخ نوع بشر هنگامی آغاز شده که بشر به آنجا متصل بوده و احتمالا منظور هایدگر از جهان هم همان است)، به تصویری بلاتصدیق یا دست بالا به تصوری انضمامی اما موردی و جزیرهای تقلیل مییابد که از عمق و گستردگی برخوردار نیست."