خلاصه ماشینی:
"از نگاه مولانا نیز راه دستیابی به عالم غیب فعال شدن حس دیگر است و راه دستیابی به آن تخریب تن و تعطیل حواس ظاهر است چرا که خطا و محدودیت حواس در خطای ادراک ما تأثیرگذار خواهد بود: حس دنیا نردبان این جهان حس دینی نردبان آسمان صحت این حس بجویید از طبیب صحت آن حس بخواهید از حبیب صحت این حس ز معموری تن صحت آن حس ز ویرانی بدن (303/1) ابن سینا عقل فعال را به آتشی تشبیه میکند همه از او روشنی میگیرند.
چشم حس یا چشم خاکی حکم اسبی را پیدا میکند که نور حق بر او سوار میشود و مولوی معتقد است این اسب بدون هدایت آن چشم الهی و چشم شاهی قادر به درک عالم معنا نیست و تنها در عالم خاک سیر خواهد کرد: چشم خاکی را به خاک افتد نظر بادبین چشمی بود نوعی دگر اسب داند اسب را کوهست یار هم سواری داند احوال سوار چشم حس،اسبست و نور حق سوار بیسواره اسب خود ناید به کار پس ادب کن اسب را از خوی بد ورنه پیش شاه باشد اسب رد چشم اسب از چشم شه رهبر بود چشم او بیچشم شه مضطر بود چشم اسبان جز گیا و جز چرا هر کجا خوانی بگوید نه چرا نور حق بر نور حس راکب شود آنگهی جان سوی حق راغب شود اسب بیراکب چه داند رسم راه شاه باید تا بداند شاهراه سوی حسی رو که نورش راکبست حس را آن نور نیکو صاحبست نور حس را نور حق تزیین بود معنی نور علی نور این بود (مثنوی،4821/2) خلاصه و نتیجهء سخن آنکه کلام مولانا دربارهء وجود حس دیگر،هم از دیدگاه آیات و روایات و ادعیهء معصومین و هم از منظر عرفان،حکمت و اسطوره قابل توجیه و توضیح است."